عشق جنایت

#عشق _ جنایت 🔪
پارت27


میا: رفتیم پایین  تا صبحانه بخوریم

ینا : تهیونگ میگم امروز بریم واسه قرار داد

تهیونگ: چرا که نه بریم

ینا: صبحانه رو خوردیم رفتیم توی اتاق هامون تا آماده بشیم بریم .
بعد رفتیم سوار ماشین شدیم
چند دقیقه که گذشت رسیدیم و پیاده شدیم
-
پرش زمان ۱ ساعت بعد

(قرار داد و که بستیم رفتیم سوار ماشین شدیم )

ینا:عه لیا زنگ زد ، بعله؟

لیا:الو ینا ماشین و نگه دار واسه ی کاری با سون هون کردیم ممکنه بخواد انتق...

ویو لیا:داشتم میگفتم که صدای بر خورد ماشین اومد و گوشی از دستم افتاد...

جیمین: لیا چی شدهههه؟؟؟؟(نگران)

لیا: ینا(گریه)

جیمین: وای... پاشو بریم بیمارستان

جیمین:لیا رو بلند کردم و سوار ماشین شدیم

ویو لیا:رسیدیم بیمارستان و من دویدن طرف پرستار

پرستار:شما؟؟؟ همراه خانم و آقای کیم هستین؟

لیا : بله بله چی شده ینا کو

پرستار :عملشون کردیم آقای کیم توی بخش هستند ولی خانم کیم... متأسفم

لیا :  چی؟(گریه)

ویو لیا:رفتم طرف اتاق که ینا ببینم این امکان نداشت ، ولی پرستار اومد جلو...

ویو جیمین:دنبال لیا رفتم که یهو دیدم پرستار رو زد و پرستار افتاد اینو که دیدم دویدن و دست لیا رو گرفتم که لیا منو الان زد؟؟

لیا : ینااااااا(جیغ و افتادن رو زمین)

جیمین: لیاا(داد)

ویو جیمین:لیا رو بلند کردم و انداختم تو ماشین که یهو...

پرستار :ببخشید آقای پارک خانم کیم دوباره برگشتن

لیا :واقعا؟(تعجب و گریه) الان کجان؟

پرستار:توی بخش شماره ی ۱۲

ویو لیا/جیمین:دویدین طرف اتاق که دیدیم بهوش اومدن...

لیا:ینااااااا

ینا:ها،چیه،تو کی، من کجام

لیا:هیچی بگیر بکپ(😐👍)

تهیونگ:ما الان بیمارستانیم؟؟

جیمین:بعله با گلی که کاشتین

ادامه دارد:-)
دیدگاه ها (۰)

#عشق_جنایت 🔪پارت28جیمین:بعله با گلی که کاشتینلیا:هیششش چیزی ...

#عشق_جنایت 🔪پارت29جینو:لیا رو صدا کن بریمیِنا:اوکییِنا:دویدم...

#عشق_جنایت 🔪پارت 26(معمونی تموم شد و همه مهمونا رفتن)تهیونگ:...

#عشق_جنایت 🔪پارت25شوگا:(سکوت)یِنا:همه داشتن می‌رقصیدن که دیج...

پارت ۸ویو سوکجین: رفتیم داخل رستوران. جنگکوک: بچه ها چی میخو...

#عشق_جنایت 🔪پارت 46لیا:با،بایهمه:بایلیا: رفتیم بیرون سوار ما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط