یه دَست به موهاش کشید، یَقشو صاف کرد
یه دَست به موهاش کشید، یَقشو صاف کرد
گفت: تا خودم نیومدم، تو نیا
بارون زده
میرَم ماشینو بیارم
سَرما نخوری یه وقت...
ولی من همونجا، همون لَحظه فهمیدم
که نخواست لَحنش تکراری باشه.
اونشب...
اونشب فقط طولانی تر گفت... دوسِت دارَم...!
♥ ....
گفت: تا خودم نیومدم، تو نیا
بارون زده
میرَم ماشینو بیارم
سَرما نخوری یه وقت...
ولی من همونجا، همون لَحظه فهمیدم
که نخواست لَحنش تکراری باشه.
اونشب...
اونشب فقط طولانی تر گفت... دوسِت دارَم...!
♥ ....
۲.۶k
۲۹ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.