دست خودش نیست

دست خودش نیست
جمعه عطر نبودن دارد
بسان دختری با موهای بافته، که در پشت پنجره قدیمی خانه
چشم به راه مسافری نشسته است
که بلیط برگشتش را گم کرده
و یا فردی که فراموشی دارد و آدرس خانه را، جا گذاشته است
هفته ها می آیند و میگذرند
خاطراتت میمانند و هجوم می آورند
که تنهایی را بیشتر کنند
جمعه مثل خیال توست
عطرش در خانه میماند و قصدش دوباره رفتن است
دیدگاه ها (۵)

تصور کن که بارونه پرنده داره میخونهمنم موهاتو می بافم می بوس...

با احساس آدم ها شوخی نکنید…میان سرگرمی های روزمره تان لطفا ق...

با ناز نگاه و لب خندیده برفتبا موی سیاه و رخ تابیده برفتاو ر...

نامه ای از خدا...ﻓﺮﺽ ﮐﻨﯿﺪ ﻣﻦ ﺍﺻﻼ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻡ !ﺑﺮﻭﻳﺪ ،ﻣﺜﻞ ﺁﺩﻡ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط