می گویم حالا که دستانتان را بی رحمانه بستند کاش چشمانتانم

می گویم حالا که دستانتان را بی رحمانه بستند کاش چشمانتانم هم بسته بود تا خیلی چیزها رانمیدید
اصلا کاش دستانتان باز بود چون میدانم نیاز دارید که چشمانتان را با آنها محکم بگیرید که نبینید چگونه روی قطره های خونتان قدم میزنن ...
اصلا چرا بعد از این همه سال آمدید ...
آمدید که حجت تمام کنید بر ما ...
آمدید تا شرمنده بودنمان به رخمان بکشید...
کاش شما را فراموش نکرده بودیم
دیدگاه ها (۱)

شب جمعه و روز نهم و یار نیامد...از غصه دلم خون شد و دلدار نی...

..

ماسینه زدیم و بی صدا باریدند از هرچه که دم زدیم آنها دیدندما...

امان از دل رهبر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط