پارت نوزدهم
پارت نوزدهم
جونگکوک
خیلی استرس داشتم و ماشین رو با سرعت خیلی زیاد میروندم اگه اینبارم عشقمو از دست بدم میمیرم.
بعد از اینکه رسیدیم هانا رو بغل کردم و با سرعت دویدن زیاد رفتم طرف اتاق فرشته سفیدی ها در رو محکم باز کردم وفرشته با ترس سرشو برگردوند طرف من
فرشته:اقای جئون چی شده
جونگکوک:همسرم،همسرم رو نجات بدین
اومد طرفمون و گفت هانارو بذارم روی تخت رفت بالای سرش وبه قلبش نگاهی انداخت
غرشته:تیر زهردار بوده ولی نگران نباشید با خون خودم درمانش میکنم
فرشته گردن هانارو یکم با چاقو بازکرد و دستشو با چاقو برید وخونشو توی شیشه ای ریخت و دستشو کشید روی زخمش و خوب شد زخم دشتش.
رفت سمت هانا خون رو ریخت توی رگ هاش وزهر رو از رگ هاش بیرون کشید دستشو کشید روی زخم هانا و زخمه قلب و گردنش خوب شداومد طرفم.
فرشته: امیدوارم تا سه روز بهوش بیاد مگر نه امیدی نبست
فرشته اونجارو ترک کرد رفتم کنار هانا نشستم و شروع به گریه کردم.
جونگکوک:هانا چشماتو باز کن دلم برای چشمات تنگ شده واقعا متاسفم که ازت نتونستم محافظت کنم لطفا تا سه روز چشماتو بازکن.
یواش خوابم برد.
هانا-نصفه شب
اروم چشماموبازکردم و بلندشدم زخمام خوب شده بود جونگکوک سرشو گذاشته بود روس دستام و خوابش برده بود اروم دستامو گذاشتم روی صورتش و موهای جلوی صورتشو کنارزدم که یهوبلندشد...
جونگکوک
خیلی استرس داشتم و ماشین رو با سرعت خیلی زیاد میروندم اگه اینبارم عشقمو از دست بدم میمیرم.
بعد از اینکه رسیدیم هانا رو بغل کردم و با سرعت دویدن زیاد رفتم طرف اتاق فرشته سفیدی ها در رو محکم باز کردم وفرشته با ترس سرشو برگردوند طرف من
فرشته:اقای جئون چی شده
جونگکوک:همسرم،همسرم رو نجات بدین
اومد طرفمون و گفت هانارو بذارم روی تخت رفت بالای سرش وبه قلبش نگاهی انداخت
غرشته:تیر زهردار بوده ولی نگران نباشید با خون خودم درمانش میکنم
فرشته گردن هانارو یکم با چاقو بازکرد و دستشو با چاقو برید وخونشو توی شیشه ای ریخت و دستشو کشید روی زخمش و خوب شد زخم دشتش.
رفت سمت هانا خون رو ریخت توی رگ هاش وزهر رو از رگ هاش بیرون کشید دستشو کشید روی زخم هانا و زخمه قلب و گردنش خوب شداومد طرفم.
فرشته: امیدوارم تا سه روز بهوش بیاد مگر نه امیدی نبست
فرشته اونجارو ترک کرد رفتم کنار هانا نشستم و شروع به گریه کردم.
جونگکوک:هانا چشماتو باز کن دلم برای چشمات تنگ شده واقعا متاسفم که ازت نتونستم محافظت کنم لطفا تا سه روز چشماتو بازکن.
یواش خوابم برد.
هانا-نصفه شب
اروم چشماموبازکردم و بلندشدم زخمام خوب شده بود جونگکوک سرشو گذاشته بود روس دستام و خوابش برده بود اروم دستامو گذاشتم روی صورتش و موهای جلوی صورتشو کنارزدم که یهوبلندشد...
۱۰.۴k
۱۷ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.