💓 تنها برای تو💓
💓 #تنها_برای_تو💓
#تنها_برای_چشمهایش
#صاحب_احساس_من
#دلنوشته_لیلی
امروز هم مثل همیشه از تو مینویسم..
بازهم تو...
وتو...
وتو...
وتو...
شاید حتی خودت هم ندانی که چه بر سر قلبی آوردی که فرای همه ی مرز ها برایت میتپید...
شاید حتی ندانی که بعداز تو دیگر آن قلب پرشور و شادم را هرگز نیافتم...
از معرفت مینویسم...
از وفا و پایداری...
از پرطروات بودن و اصیل بودن...
گذشت....
دیگر حتی غصه هم نمیخورم...
کافیست...
حال زخم هایم کمی التیام یافته آن هم در اوج بی کس بودن و شکستن...
برخواستم و چرخ روزگارم را باهمین دستهای زخمی چرخاندم...
آنقدر قوی که حتی فکرش را هم نخواهی کرد....
زندگیم را ساختم....
اما بدون تو....
رنگش زدم...
اما بدون تو...
من چیزی نباختم...
ولی تو قلبی را باختی به وسعت دریا....
و عشقی به ماندگاری آسمانها....
تو مرا تمام نکردی...
چرا که در عشق لحظه به لحظه شکوفا میشدم....
قلبم را با اشک از تو بازستاندم...
قلب من ایرادی نداشت...
اما کنار تو پر از زخم و جراحت شد....
بت چشمانت را شکستم...
تبر به ریشه ی احساسم زدم....
روح دست نخورده ی من را هم صاحب شدی...
ولی اورا هم گرفتم....
دل به دیگری میدهم...
به دیگری که شکستن بلد نیست..
از جنس خودم...
با وفا....مانا...همیشه عاشق...پاک...بزرگ و پر از شگفتی...
برایش عاشقی میکنم...
عاشقی که حوا هم برای آدم نکرد...
از رویا و تمام احساسات اورا سیراب خواهم کرد...
پایبندی اش را با جان میخرم....
چرا که پایبندی ارزشمندی می آفریند....
(قضاوت ممنوع)
🙏 با احترام...🙏
🌞 💓 تقدیم به آستان پاک عشق💓 🌞
(دلنوشته ی لیلی)
(کپی نکنید.متشکرم)
#تنها_برای_چشمهایش
#صاحب_احساس_من
#دلنوشته_لیلی
امروز هم مثل همیشه از تو مینویسم..
بازهم تو...
وتو...
وتو...
وتو...
شاید حتی خودت هم ندانی که چه بر سر قلبی آوردی که فرای همه ی مرز ها برایت میتپید...
شاید حتی ندانی که بعداز تو دیگر آن قلب پرشور و شادم را هرگز نیافتم...
از معرفت مینویسم...
از وفا و پایداری...
از پرطروات بودن و اصیل بودن...
گذشت....
دیگر حتی غصه هم نمیخورم...
کافیست...
حال زخم هایم کمی التیام یافته آن هم در اوج بی کس بودن و شکستن...
برخواستم و چرخ روزگارم را باهمین دستهای زخمی چرخاندم...
آنقدر قوی که حتی فکرش را هم نخواهی کرد....
زندگیم را ساختم....
اما بدون تو....
رنگش زدم...
اما بدون تو...
من چیزی نباختم...
ولی تو قلبی را باختی به وسعت دریا....
و عشقی به ماندگاری آسمانها....
تو مرا تمام نکردی...
چرا که در عشق لحظه به لحظه شکوفا میشدم....
قلبم را با اشک از تو بازستاندم...
قلب من ایرادی نداشت...
اما کنار تو پر از زخم و جراحت شد....
بت چشمانت را شکستم...
تبر به ریشه ی احساسم زدم....
روح دست نخورده ی من را هم صاحب شدی...
ولی اورا هم گرفتم....
دل به دیگری میدهم...
به دیگری که شکستن بلد نیست..
از جنس خودم...
با وفا....مانا...همیشه عاشق...پاک...بزرگ و پر از شگفتی...
برایش عاشقی میکنم...
عاشقی که حوا هم برای آدم نکرد...
از رویا و تمام احساسات اورا سیراب خواهم کرد...
پایبندی اش را با جان میخرم....
چرا که پایبندی ارزشمندی می آفریند....
(قضاوت ممنوع)
🙏 با احترام...🙏
🌞 💓 تقدیم به آستان پاک عشق💓 🌞
(دلنوشته ی لیلی)
(کپی نکنید.متشکرم)
۳.۴k
۱۲ بهمن ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.