نه قهرمان
نه قهرمان
پارت ۲۱
ویو میا
چند تا دختر جلوم و گرفتند و دستامو از پشت گرفتند و یکی که انگار سردسته اشون بود اومد نزدیکم و گفت :
(سردسته اشون اسمش اریکا و بقیه دخترا رو با & نشون میدهم
اریکا : هوی تو
میا : بله
اریکا : توی این کافه چیکار میکنی ها
میا : ببخشید باید از شما اجازه میگرفتم ؟
اریکا : بله صاحب اینجا دوست پسر کنه و هیچکس حق ندارد نزدیکش بشه و پاشو اینجا بزاره
میا : برو بابا دوست پسرت برا خودت من کاریش ندارم دومم مگه من برده توام که بهم دستور میدی
اریکا : بله که تو برده منی تو برده من هستی و خواهی بود
میا : برده آره وای تو چقدر بامزه ای خندم گرفت ( پوزخند )
اریکا : من از تو قوی ترم پس تا پشیمون نشدی زر نزن
میا : که اینطور
ادمین : میا سریع دستاشو از دست اونا جدا میکنه و با یه حرکت اریکا رو هل میده که پشتش یه در شیشه بوده و اریکا محکم میخوره به در و میوفته زمین و همه شیشه ها خرد میشه
میا : هه میبینم کی قوی تره
ادمین : دخترا میروند سمت اریکا و بلندش میکنند و اریکا تا خواست میا رو بزنه میا دستش رو میگیره و میپیچونه طوری که نزدیک بود در بره بعد هم میگه :
دفعه آخرت باشه جوجه که ادعا عقاب بودن میکنی
ادمین :
میا دستش رو آزاد میکنه و از اونجا میره بیرون و سوار ماشین میشه و میره سمت خونه و وقتی وارد خونه میشه میبینه بچه ها خیلی نگران روی مبل نشسته اند و با اومدن میا سریع میروند پیشش و
نامجون : دختر کجا بودی تا الان
میا : نگران نباش هیونگ بیرون بودم
کوک : راستی خانواده ات چی اونا چطورند
میا با این حرف کوک گریه اش میگیره و بچه ها خیلی تعجب میکنند و جیهوپ میگه :
چی شده میا چرا گریه میکنی ؟
میا : اون عوضی ها هق هق هق
بچه ها میا رو میبرند سمت مبل و میزارنش روی مبل و الا یه لیوان آب براش میاره و بچه ها دورش جمع میشوند
الا : بیا این ابو بخور بگو چی شده
میا : مرسی
اب را میخوره و همه چیو برای بچه ها تعریف میکنه بچه ها از تعجب شاخ در آورده بودند
جین : راست میگی یا شوخی میکنی
میا : الان چه شوخی باید داشته باشم ها
جیمین : باروم نمیشه اونا اینقدر عوضی باشند
میا:
ادامه دارد
شرط ها :
۱۵ لایک
۱۰ تا کامنت
پارت ۲۱
ویو میا
چند تا دختر جلوم و گرفتند و دستامو از پشت گرفتند و یکی که انگار سردسته اشون بود اومد نزدیکم و گفت :
(سردسته اشون اسمش اریکا و بقیه دخترا رو با & نشون میدهم
اریکا : هوی تو
میا : بله
اریکا : توی این کافه چیکار میکنی ها
میا : ببخشید باید از شما اجازه میگرفتم ؟
اریکا : بله صاحب اینجا دوست پسر کنه و هیچکس حق ندارد نزدیکش بشه و پاشو اینجا بزاره
میا : برو بابا دوست پسرت برا خودت من کاریش ندارم دومم مگه من برده توام که بهم دستور میدی
اریکا : بله که تو برده منی تو برده من هستی و خواهی بود
میا : برده آره وای تو چقدر بامزه ای خندم گرفت ( پوزخند )
اریکا : من از تو قوی ترم پس تا پشیمون نشدی زر نزن
میا : که اینطور
ادمین : میا سریع دستاشو از دست اونا جدا میکنه و با یه حرکت اریکا رو هل میده که پشتش یه در شیشه بوده و اریکا محکم میخوره به در و میوفته زمین و همه شیشه ها خرد میشه
میا : هه میبینم کی قوی تره
ادمین : دخترا میروند سمت اریکا و بلندش میکنند و اریکا تا خواست میا رو بزنه میا دستش رو میگیره و میپیچونه طوری که نزدیک بود در بره بعد هم میگه :
دفعه آخرت باشه جوجه که ادعا عقاب بودن میکنی
ادمین :
میا دستش رو آزاد میکنه و از اونجا میره بیرون و سوار ماشین میشه و میره سمت خونه و وقتی وارد خونه میشه میبینه بچه ها خیلی نگران روی مبل نشسته اند و با اومدن میا سریع میروند پیشش و
نامجون : دختر کجا بودی تا الان
میا : نگران نباش هیونگ بیرون بودم
کوک : راستی خانواده ات چی اونا چطورند
میا با این حرف کوک گریه اش میگیره و بچه ها خیلی تعجب میکنند و جیهوپ میگه :
چی شده میا چرا گریه میکنی ؟
میا : اون عوضی ها هق هق هق
بچه ها میا رو میبرند سمت مبل و میزارنش روی مبل و الا یه لیوان آب براش میاره و بچه ها دورش جمع میشوند
الا : بیا این ابو بخور بگو چی شده
میا : مرسی
اب را میخوره و همه چیو برای بچه ها تعریف میکنه بچه ها از تعجب شاخ در آورده بودند
جین : راست میگی یا شوخی میکنی
میا : الان چه شوخی باید داشته باشم ها
جیمین : باروم نمیشه اونا اینقدر عوضی باشند
میا:
ادامه دارد
شرط ها :
۱۵ لایک
۱۰ تا کامنت
- ۴.۰k
- ۲۵ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط