وانشات"عاشق بودن جرم نیست"
وانشات"عاشق بودن جرم نیست"
pt: 16
تهیونگ: آماده شو بریم بیورن
ا.ت: من آمادم خدا میدونه استاد چی آماده کرده واسمون
تهیونگ: وایسا منم لباسمو یپوشم
ا.ت: عوک
خواستم برم بیرون ک تهیونگ لباسش رو عوکنه ک دستمو گرفتو محکم بغلم کرد هنگ کرده بودم نمیتونستم چیزی بگم
تهیونگ در گوشم آروم
گفت: دوست دارم
ا.ت: م... منم دوست د... دارم
آروم از بغلش اومدم بیرون رفتم روی تخت نشستم و با گوشیم ور میرفتم ک ی شماره ناشناس زنگ زد جواب دادم
ا.ت: الو
اون شماره ناشناس ی مرد بود
مرد: باید بیای ب ی آدرس اگه نیای شوهرت میمیره و کسی نباید از این قضیه بفهمه خانوم ا.ت وگرنه هم خودت هم آقای کیم میمیرین
ا.ت: چ.. چی ا.. اون آدرسو ب.. بفرس*زیر لب
تهیونگ: ا.ت کیه
وقتی چشمم ب اون سیکس پک هاش افتاد دهنم وا موند
تهیونگ: جوون خوشت اومد*خنده شیطانی
ا.ت: چی نه نه*خنده ریز
تهیونگ: کی بود زنگ زد
ا.ت: یکی از دوستام بود
تهیونگ: لیسا بود
ا.ت: هوم
نمیخواستم بفهمه چون نگران میشد واسه همین بهش نگفتم
استاد: همگی بیاید بشینید*داد
ا.ت: آقای کیم آماده شو استاد صدامون میکنه
تهیونگ: چ عجب بهم میگی آقای کیم
ا.ت: چون عشقمی
تهیونگ اومد جلو منو بوسید(چرا من اینقدر ازین کارا خوشم میاد؟)
از هم جدا شدیم منتظر تهیونگ بودم تا لباساشو عوض کنه
زیر چشمی نگاش میکردم(حیا کن خانم ا.ت🤣🤦♀️)
بلاخره تموم شد
تهیونگ: ا.ت داشتی نگام میکردی*خنده شیطانی
ا.ت: نخیر
دستشو گرفتمو رفتیم بیرون
استاد: میبینم ی زوج عاشق داریم
ا.ت: چ..چی ن استاد*خجالت
تهیونگ: بله و قراره بعد اردو ازدواج کنیم
زدم ب بازوش
استاد: خوبه امیدوارم مارو هم دعوت کنید
تهیونگ: حتما
استاد: خب برید پیش بقیه بشینید منم الان میام
رفتیم پیش بقیه همه ی دایره تشکیل داده بودن من رفتم پیش کیم نشستم تهیونگ هم اومد کنارم نشست استاد اومد یه قوطی دستش بود
استاد: بچها امشب قراره حقیقت جرات بازی کنیم
استاد قوطی رو چرخوند
استاد: کیم جو و تهیونگ
کیم: حقیقت یا جرا؟
تهیونگ: جرات
کیم: ا.ت رو ببوس
تهیونگ: اوکی
چشمامو بستم تهیونگ منو بوسید
همه: اوووووووه
استاد دوباره قوطی رو چرخوند(عکس قوطی رو بزارم واستون؟ 🤣)
استاد: کیم جو حقیقت یا جرات
کیم: حقیقت
استاد: کدوم یک از هم کلاسی هاتو دوس داری(منظورش بوی ن گرل)
کیم: هیچ کدوم
استاد: تا اونجایی ک من بدونم سینگلی
کیم: ن بابا من رل دارم
ا.ت: پس چرا ب من نگفتی
کیم: ببخشید
ا.ت: قهرم
کیم: بعدا به حسابت میرسم
ا.ت: نمیتونی
کیم: باش وایسا*خنده شیطانی
بعد از کلی بازی ساعت 3 شد
ا.ت:*خمیازه
تهیونگ: خوابت میاد
ا.ت: هوم
تهیونگ: برو بخواب
ا.ت: ن تا تو نیای نمیخوابم
تهیونگ: بش
داشت خوابم میبرد واسه ی لحظه چشمامو بستم نمیدوم ولی خوابم برد
*ویو تهیونگ *
ا.ت سرشو گذاشت رو شونم وقتی نگاش کردم عین بچه کوچولو ها خوابش برده بود
تهیونگ: استاد ا.ت خوابش برده میبرمش ت کلبه
استاد:باشه برو ماهم لامپ هارو خاموش میکنیم و میریم ت کلبه هامون
ا.ت رو بغل کردم*براید استایل*
رفتم ت کلبه ا.ت رو گذاشتم رو تخت خودم هم کنارش دراز کشیدم ا.ت بیدار شد ولی گیج بود(داوشم ت حالت خواب بیداریه باهاش نحرف)
تهیونگ: عوک ممنون ادمین
(خواهش)
تهیونگ: فدات
(راستی هیچی ولش)
تهیونگ: درباره ا.ت
(اوم ولی نمیخوام سوتی بدم)
تهیونگ: بش نده و بقیه فیک بنویس
(عوک🚬🗿)
ا.ت: تهیونگ میترسم *خواب آلود
تهیونگ: از چی؟
ا.ت: ازین ک از دستت بدم*خواب آلود
تهیونگ: نترس منو از دست نمیدی
(جون ا.ت چق باوفایه و من هم موخام شوخ باشمایه)
ا.ت رو بغل کردم و خوابیدم
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
پدصگ خوابن حرفی نزن
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
اصکلت کردم
یاح یاح بازم خماری😈
شرط
10
لایک
5
کامنت
ازین ب بعد بیشتر میشه😈🚬🗿
سیگارتونو بکشید تا پارت بعدی رو مینویسم 🤣🚬
pt: 16
تهیونگ: آماده شو بریم بیورن
ا.ت: من آمادم خدا میدونه استاد چی آماده کرده واسمون
تهیونگ: وایسا منم لباسمو یپوشم
ا.ت: عوک
خواستم برم بیرون ک تهیونگ لباسش رو عوکنه ک دستمو گرفتو محکم بغلم کرد هنگ کرده بودم نمیتونستم چیزی بگم
تهیونگ در گوشم آروم
گفت: دوست دارم
ا.ت: م... منم دوست د... دارم
آروم از بغلش اومدم بیرون رفتم روی تخت نشستم و با گوشیم ور میرفتم ک ی شماره ناشناس زنگ زد جواب دادم
ا.ت: الو
اون شماره ناشناس ی مرد بود
مرد: باید بیای ب ی آدرس اگه نیای شوهرت میمیره و کسی نباید از این قضیه بفهمه خانوم ا.ت وگرنه هم خودت هم آقای کیم میمیرین
ا.ت: چ.. چی ا.. اون آدرسو ب.. بفرس*زیر لب
تهیونگ: ا.ت کیه
وقتی چشمم ب اون سیکس پک هاش افتاد دهنم وا موند
تهیونگ: جوون خوشت اومد*خنده شیطانی
ا.ت: چی نه نه*خنده ریز
تهیونگ: کی بود زنگ زد
ا.ت: یکی از دوستام بود
تهیونگ: لیسا بود
ا.ت: هوم
نمیخواستم بفهمه چون نگران میشد واسه همین بهش نگفتم
استاد: همگی بیاید بشینید*داد
ا.ت: آقای کیم آماده شو استاد صدامون میکنه
تهیونگ: چ عجب بهم میگی آقای کیم
ا.ت: چون عشقمی
تهیونگ اومد جلو منو بوسید(چرا من اینقدر ازین کارا خوشم میاد؟)
از هم جدا شدیم منتظر تهیونگ بودم تا لباساشو عوض کنه
زیر چشمی نگاش میکردم(حیا کن خانم ا.ت🤣🤦♀️)
بلاخره تموم شد
تهیونگ: ا.ت داشتی نگام میکردی*خنده شیطانی
ا.ت: نخیر
دستشو گرفتمو رفتیم بیرون
استاد: میبینم ی زوج عاشق داریم
ا.ت: چ..چی ن استاد*خجالت
تهیونگ: بله و قراره بعد اردو ازدواج کنیم
زدم ب بازوش
استاد: خوبه امیدوارم مارو هم دعوت کنید
تهیونگ: حتما
استاد: خب برید پیش بقیه بشینید منم الان میام
رفتیم پیش بقیه همه ی دایره تشکیل داده بودن من رفتم پیش کیم نشستم تهیونگ هم اومد کنارم نشست استاد اومد یه قوطی دستش بود
استاد: بچها امشب قراره حقیقت جرات بازی کنیم
استاد قوطی رو چرخوند
استاد: کیم جو و تهیونگ
کیم: حقیقت یا جرا؟
تهیونگ: جرات
کیم: ا.ت رو ببوس
تهیونگ: اوکی
چشمامو بستم تهیونگ منو بوسید
همه: اوووووووه
استاد دوباره قوطی رو چرخوند(عکس قوطی رو بزارم واستون؟ 🤣)
استاد: کیم جو حقیقت یا جرات
کیم: حقیقت
استاد: کدوم یک از هم کلاسی هاتو دوس داری(منظورش بوی ن گرل)
کیم: هیچ کدوم
استاد: تا اونجایی ک من بدونم سینگلی
کیم: ن بابا من رل دارم
ا.ت: پس چرا ب من نگفتی
کیم: ببخشید
ا.ت: قهرم
کیم: بعدا به حسابت میرسم
ا.ت: نمیتونی
کیم: باش وایسا*خنده شیطانی
بعد از کلی بازی ساعت 3 شد
ا.ت:*خمیازه
تهیونگ: خوابت میاد
ا.ت: هوم
تهیونگ: برو بخواب
ا.ت: ن تا تو نیای نمیخوابم
تهیونگ: بش
داشت خوابم میبرد واسه ی لحظه چشمامو بستم نمیدوم ولی خوابم برد
*ویو تهیونگ *
ا.ت سرشو گذاشت رو شونم وقتی نگاش کردم عین بچه کوچولو ها خوابش برده بود
تهیونگ: استاد ا.ت خوابش برده میبرمش ت کلبه
استاد:باشه برو ماهم لامپ هارو خاموش میکنیم و میریم ت کلبه هامون
ا.ت رو بغل کردم*براید استایل*
رفتم ت کلبه ا.ت رو گذاشتم رو تخت خودم هم کنارش دراز کشیدم ا.ت بیدار شد ولی گیج بود(داوشم ت حالت خواب بیداریه باهاش نحرف)
تهیونگ: عوک ممنون ادمین
(خواهش)
تهیونگ: فدات
(راستی هیچی ولش)
تهیونگ: درباره ا.ت
(اوم ولی نمیخوام سوتی بدم)
تهیونگ: بش نده و بقیه فیک بنویس
(عوک🚬🗿)
ا.ت: تهیونگ میترسم *خواب آلود
تهیونگ: از چی؟
ا.ت: ازین ک از دستت بدم*خواب آلود
تهیونگ: نترس منو از دست نمیدی
(جون ا.ت چق باوفایه و من هم موخام شوخ باشمایه)
ا.ت رو بغل کردم و خوابیدم
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
پدصگ خوابن حرفی نزن
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
z
اصکلت کردم
یاح یاح بازم خماری😈
شرط
10
لایک
5
کامنت
ازین ب بعد بیشتر میشه😈🚬🗿
سیگارتونو بکشید تا پارت بعدی رو مینویسم 🤣🚬
۶۱.۹k
۲۶ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.