از شعلۀ نار گل به احمد دادند

از شعلــۀ نــار گـــل بـه احمـد دادند
بـر بانوی وحـی تحفـه بی حد دادند
ضــرب لگـد و غـلاف تیـــغ و سیلـی
اجـریست کــه بــر آل محمـد دادنــد
از هر طرفی که رهسپر می گشتم
پیـش ضــربـات او سپــر می گشتم
همــراهم اگـر نبـود در کوچه حسن
تـا خانـۀ خـود چگونـه بر می گشتم
کی بــود گمـان بـه فتنه دامن بزنند
آتـش بـه سـرای حـی ذوالمن بزنند
ای اهـل مدینـه از شمـا می پرسم
کی دیده سه نامرد به یک زن بزنند
دیدگاه ها (۷)

صدف چشم من از داغ تو گوهر بارستچه کنم؟! کار علی بی تو به عال...

اگه دلت گرفت یا چیزی لازم داشتی نبودفقط یه چیزی بگوخدای منم ...

#خوشمزه_ها

#خوشمزه_ها

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط