حوصله کن بخون
#حوصله_کن_بخون
نوشته بود کسی که رفته دیگه رفته ، هرچقدرم بگرده باز میره! مثل اینکه تو خونه ی خودتو بفروشی ، اون موقع هر وقت بخوای برگردی به خونت باید بری. چرا ؟ چون مهمونی .
خب اینکه کاملا غلطه چون اگر با مثالم پیش بریم یه چیزایی ، یه کمبودایی و یه مشکلاتی بوده که باعث جدایی یا همون فروختن خونه شد . مگرنه کسی که تو خونش راحت باشه ، آب از سقف خونش چکه نکنه و وقتی خوابه به صورتش نخوره و بیدارش نکنه، مریض نیست که خونشو بفروشه (یعنی : اگر دروغی تو زندگی نباشه که یک دفعه بفهمیم و چشامونو باز کنیم ببینیم بازی بودیم ، مریض نیستیم که بریم حالا به عنوان تنبیه یا هر چیزی )
اینم یک دیدگاهه مگه نه !؟
ما آدما فقط عادت داریم از دیدی به قضیه نگاه کنیم که به سود خودمون و به ضرر طرف مقابل باشه . تقصیر خودمونم نیستا اینجوری آروم میگیریم .
ولی برای من اون افرادی سوالند که پشت یک دیدگاه رو میگیرن و جالب تر اینکه قاضیِ پرونده می شن .
درضمن منم بلدم از این مثال هایی که تاثیر گذاره بزنمو بگم: بعضی وقتا رفتن باعث می شه طرف مقابل به خودش بیاد حتی اگر بعدِ تو با کسی وارد رابطه شد ، حداقل برای اون دوباره اشتباهشو تکرار نکنه .
مثل یک میوه فروشی که جنسای آشغالشو گرون میفروشه. توهم با یک بار خریدن می فهمی که عادت به این کار داره ، پس ازش خرید نمیکنی حتی اگر میوه فروشیِ دیگه نزدیک محل نباشه.
میوه فروش وقتی ببینه بازارش کساد داره میشه به خودش میادو جنسای بهتر دست مردم میده و در طول یک بازه ی زمانی ای بهتر از هروقت بازارش رونق پیدا می کنه .
شاید تو دیگه به اون مغازه نری ، شایدم بری و صاحاب مغازه تورو یادش باشه هو به بهانه های مختلف بت جنس نفروشه ولی بعده تو بود که روزیش حلال شد و کاسبیش بهتر شد یا بهتره این تیکه رو دوباره خارج از مثال بگم : بعده تو بود که برای عشق بعدیش عاشق واقعی شد ... #حتی
(اگر هنوزم اون دخترو بخوای /یا/ چشمت دنبال میوه های ناب اون مغازه باشه)
البته واسه فراموشی این متنا خوبه 😂
چون باهاشون میتونی قیافه حق به جانب بگیری و بگی به جهنم و خیلی شیک فراموش کنی 😉
نوشته بود کسی که رفته دیگه رفته ، هرچقدرم بگرده باز میره! مثل اینکه تو خونه ی خودتو بفروشی ، اون موقع هر وقت بخوای برگردی به خونت باید بری. چرا ؟ چون مهمونی .
خب اینکه کاملا غلطه چون اگر با مثالم پیش بریم یه چیزایی ، یه کمبودایی و یه مشکلاتی بوده که باعث جدایی یا همون فروختن خونه شد . مگرنه کسی که تو خونش راحت باشه ، آب از سقف خونش چکه نکنه و وقتی خوابه به صورتش نخوره و بیدارش نکنه، مریض نیست که خونشو بفروشه (یعنی : اگر دروغی تو زندگی نباشه که یک دفعه بفهمیم و چشامونو باز کنیم ببینیم بازی بودیم ، مریض نیستیم که بریم حالا به عنوان تنبیه یا هر چیزی )
اینم یک دیدگاهه مگه نه !؟
ما آدما فقط عادت داریم از دیدی به قضیه نگاه کنیم که به سود خودمون و به ضرر طرف مقابل باشه . تقصیر خودمونم نیستا اینجوری آروم میگیریم .
ولی برای من اون افرادی سوالند که پشت یک دیدگاه رو میگیرن و جالب تر اینکه قاضیِ پرونده می شن .
درضمن منم بلدم از این مثال هایی که تاثیر گذاره بزنمو بگم: بعضی وقتا رفتن باعث می شه طرف مقابل به خودش بیاد حتی اگر بعدِ تو با کسی وارد رابطه شد ، حداقل برای اون دوباره اشتباهشو تکرار نکنه .
مثل یک میوه فروشی که جنسای آشغالشو گرون میفروشه. توهم با یک بار خریدن می فهمی که عادت به این کار داره ، پس ازش خرید نمیکنی حتی اگر میوه فروشیِ دیگه نزدیک محل نباشه.
میوه فروش وقتی ببینه بازارش کساد داره میشه به خودش میادو جنسای بهتر دست مردم میده و در طول یک بازه ی زمانی ای بهتر از هروقت بازارش رونق پیدا می کنه .
شاید تو دیگه به اون مغازه نری ، شایدم بری و صاحاب مغازه تورو یادش باشه هو به بهانه های مختلف بت جنس نفروشه ولی بعده تو بود که روزیش حلال شد و کاسبیش بهتر شد یا بهتره این تیکه رو دوباره خارج از مثال بگم : بعده تو بود که برای عشق بعدیش عاشق واقعی شد ... #حتی
(اگر هنوزم اون دخترو بخوای /یا/ چشمت دنبال میوه های ناب اون مغازه باشه)
البته واسه فراموشی این متنا خوبه 😂
چون باهاشون میتونی قیافه حق به جانب بگیری و بگی به جهنم و خیلی شیک فراموش کنی 😉
۷۶.۷k
۲۵ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.