دختر دوباره گریه و بابا فقط سکوت

دختر دوباره گریه و بابا فقط سکوت
مشق شبش بیات شده .نان نوشته بود
مادر مریض بود و شماره حساب را
دکتر کنار نسخه درمان نوشته بود.
خط پدر"کلیه برای فروش " و بعد....
بیچاره او. چقدر که ارزان نوشته بود
تحریم ها حکایت یک مشت کاغذ است.
تیتر بزرگ اول "کیهان" نوشته بود
در صفحه های بعد به جای غم پدر
از درد بی پناهی لبنان نوشته بود.
در صفحه های کهنه ی تاریخ خوانده ایم
قانون شهر را پسر خان نوشته بود.
چندی گذشت . مادر و یک صفحه سیاه
بر سنگ قبر آیه ی قران نوشته بود

غفارزاده
دیدگاه ها (۱۰)

مادر بزرگم رسما عاشق پدر بزرگم بود.️یک روزبه اوگفتم حیف اینه...

زنهاحق ورود به جنگ نداشتندولی منبا کسی که دوستش داشتمبه جنگ ...

دلتنگم کنار آرزوهام میشینمدستی به سر و روی دلم میکشم و مرور ...

ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺖ ﺗﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻓﻬﻤﯿﺪ ...ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﭙﺮﺳﺘﺪ، ﭼ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط