من و ملاقات با BTS
من و ملاقات با BTS
part «1۰»
فردا صبح که چشمامو باز کردم دیدم ببغل شوگا خوابیدم قرمز قرمز شده بودم شوگا محکم دست خودشو بهم گرفته بود و اگه بیدارش میکردم بد خواب میشد مونده بودم چیکار کنم چند دقیقه همینطوری مونده بودم تا اینکه شوگا خودش بیدار شد
شوگا : صبحت بخیر عجیجم
من : شوگا من چطوری بالا اومدم ؟
شوگا : آها من که یادم میاد فک کنم رفتم دستشویی بعد که اومدم دیدم رو تخت هستی منم که گیج خواب بودم پیشت خوابیدم تو هم خواب عمیق رفته بودی
من : ببخشید بخدا اذیت شدی
شوگا : چه اذیتی خوشگلم ؟ بریم صبحانه ؟
من : شوگا ساعت چنده ؟
شوگا ساعت رو نگاه انداخت و گفت : ساعت ۱۲ هست
من : وای دیگه ناهار هست
شوگا اومد نزدیک تر و گفت : چقدر خوبه که اینجا اومدی
من : آیییییی چه گرم هست هوا شوگا میشه دستت رو از روم برداری ؟ خیلی گشنه شدم
شوگا : خیلی حال میده
من : آیییی شوگا خیلی گرمم شده و گشنمه
شوگا اومد نزدیک تر و بغلم کرد و پیشانی منو بوسه زد 🥺🥺💜
من داشتم آب میشدم رو زمین گفتم : میشه بریم خیلی گشنم هست و گرمم هست
شوگا : اره منم پس بریم امممم اول تو میری دست و صورتت رو بشوری یا من برم ؟
من : بهتره من برم دوش بگیرم
شوگا : برو تازه شی عزیزم منتظرت هستم
من : نه بابا تو برو من میام
شوگا : واقعا ؟ نه منتظرت میمونم
من : امم بنظرم بری بهترم نمیدونم حالا میخوای باش
شوگا : نه تو برو منم باید برم دوش بگیرم
من : آها باشه ولی اگه خواستی بری برو
شوگا : باش
خلاصه بعد از دوش گرفتن من که اومدم بیرون
شوگا تو گوشی بود گفت : تازه شدی برو اون ور لباس عوض کن منم برم حموم
من : ممنون
خلاصه من تا لباس عوض کردم و آماده شدم شوگا هم دوش گرفت
خیلی بامزه بود تو حموم میخوند
هم من هم شوگا آمده شده بودیم
رفتیم بیرون تو بیرون از هتل دیدیم انگار که هنوز اعضا بیدار نشده بودند
من : شوگا نمیخای اعضا رو بیدار کنی
یهو کوک با دو لیوان شیر اومد و گفت : سلام سلام چه خبر ؟ خوب خوابیدید ؟
شوگا : عالی خوابیدیم
من : خیلی گشنه هستم
کوک : بیا این یکی لیوان شیر مال تو
من : مرسییییی کوکی جونم
شوگا : بریم یه چیزی بخوریم
من : بزن بریم
یهو جیمین و جیهوپ اومدند و همینطور بقیه اعضا
رفتیم رستوران
شوگا : خب چی میخورید بردارید
من : من از این سوسیس ها میخوام
شوگا : ای شیطون بزار از دوتاش برات بردارم
من : مرسی
کوک : بچه ها بریم رو اون میز خیلی بزرگه
من : بنظر من هم خوبه
رفتیم اونجا و ناهار رو خوردیم
جین : سیر شدی سوریون؟
من : دارم میترکم
کوک : خخخخخخ اره منم یکم بریم بیرون بشینیم
شوگا : بریم
با بی تی اس داشتم راه می رفتم ساعت ۳ شده بود
اشک تو چشمام جمع شد اولین کس متوجه اشک من شد شوگا بود
شوگا : سوریون کسی کاری کرده ؟ چیشده؟
جیهوپ : من فهمیدم بخاطر اینکه امروز آخر هفته هست و مامانش قرار هست بیاد
جیمین : اره سوریون ؟
من : اره
جین : اوخیییی حالا کی میاد
من : شب
جین : حالا کو تا شب اصلا به بگو مامانت بیشتر پیش دوستت میمونی
من : نه مامانم شک میکنه
کوک داشت گریش میگرفت
من : تروخدا گریه نکن کوک من با دیدن گریه شماها بیشتر ناراحت میشم
شوگا : بابا غصه نداره باز میری باز پس فردایی یا روزی که کنسرت داریم میای دیگه
من : اره ولی دلم براتون خیلی تنگ میشه
یهو سوسانو زنگ زد
من گریه ام اومد و گفت : بیا مامانم حتما به دوستم گفته که الان برم خونه مون
شوگا : بردار
برداشتم بعد که اومدم
من : برم ساکمو بردارم
شوگا : یعنی چی ؟ الکی میگی
کوک : داری میخندی پس میمونی
جیهوپ : هستی هستی نمیری
من : امممممم مامانم دیر تر میرسه بخاطر همین با سوسانو میرم خونمون
جیمین : نمیشه ما میبریمت
من: دیگه چی بابا مامانم بابام ...
جین : عه اینو راست میگه
شوگا : نه نمیشه ما میبریمت
من : آخه عزیزان من مثلا من چند روز خونه دوستم بودم و الان باید با اون برگردم اگه مامانم ببینه با هفتا پسر آمدم دیه فک کنم زنده نمونم 🤣🤣🤣
جین : عه خو اینو حق داره بچه ها
من : آفرین پس بیزحمت آدرس اینجا رو بهم بگید که به دوستم بگم
نامجون : حیف شد ولی به یه شرطی میزارم بری
من : چی ؟
نامجون : اول اینکه بزاری ماهم همراهتون بیایم و اینکه بهمون زنگ بزنی
من : زنگ رو که حتما میزنم ولی باش شماهم همراه ما بیاید خوب شد ؟
کوک : خب پس خوب شد
خلاصه آدرس رو برای سوسانو پیامک کردم و قرار شد بیاد
سوسانو : کجایی ؟ کجایی ؟ سه ساعت دنبال شماها هستم
من : خو زنگ میزدی میگفتم کجا هستیم
سوسانو : گوشی رو روشن کنی بد نیست
من : وای ببخشی
سوسانو : خو اعضا کجا هستن ؟
من : تو هتل دارن استراحت میکنن منم اومدم پایین .....
✨ادامه دارد✨
part «1۰»
فردا صبح که چشمامو باز کردم دیدم ببغل شوگا خوابیدم قرمز قرمز شده بودم شوگا محکم دست خودشو بهم گرفته بود و اگه بیدارش میکردم بد خواب میشد مونده بودم چیکار کنم چند دقیقه همینطوری مونده بودم تا اینکه شوگا خودش بیدار شد
شوگا : صبحت بخیر عجیجم
من : شوگا من چطوری بالا اومدم ؟
شوگا : آها من که یادم میاد فک کنم رفتم دستشویی بعد که اومدم دیدم رو تخت هستی منم که گیج خواب بودم پیشت خوابیدم تو هم خواب عمیق رفته بودی
من : ببخشید بخدا اذیت شدی
شوگا : چه اذیتی خوشگلم ؟ بریم صبحانه ؟
من : شوگا ساعت چنده ؟
شوگا ساعت رو نگاه انداخت و گفت : ساعت ۱۲ هست
من : وای دیگه ناهار هست
شوگا اومد نزدیک تر و گفت : چقدر خوبه که اینجا اومدی
من : آیییییی چه گرم هست هوا شوگا میشه دستت رو از روم برداری ؟ خیلی گشنه شدم
شوگا : خیلی حال میده
من : آیییی شوگا خیلی گرمم شده و گشنمه
شوگا اومد نزدیک تر و بغلم کرد و پیشانی منو بوسه زد 🥺🥺💜
من داشتم آب میشدم رو زمین گفتم : میشه بریم خیلی گشنم هست و گرمم هست
شوگا : اره منم پس بریم امممم اول تو میری دست و صورتت رو بشوری یا من برم ؟
من : بهتره من برم دوش بگیرم
شوگا : برو تازه شی عزیزم منتظرت هستم
من : نه بابا تو برو من میام
شوگا : واقعا ؟ نه منتظرت میمونم
من : امم بنظرم بری بهترم نمیدونم حالا میخوای باش
شوگا : نه تو برو منم باید برم دوش بگیرم
من : آها باشه ولی اگه خواستی بری برو
شوگا : باش
خلاصه بعد از دوش گرفتن من که اومدم بیرون
شوگا تو گوشی بود گفت : تازه شدی برو اون ور لباس عوض کن منم برم حموم
من : ممنون
خلاصه من تا لباس عوض کردم و آماده شدم شوگا هم دوش گرفت
خیلی بامزه بود تو حموم میخوند
هم من هم شوگا آمده شده بودیم
رفتیم بیرون تو بیرون از هتل دیدیم انگار که هنوز اعضا بیدار نشده بودند
من : شوگا نمیخای اعضا رو بیدار کنی
یهو کوک با دو لیوان شیر اومد و گفت : سلام سلام چه خبر ؟ خوب خوابیدید ؟
شوگا : عالی خوابیدیم
من : خیلی گشنه هستم
کوک : بیا این یکی لیوان شیر مال تو
من : مرسییییی کوکی جونم
شوگا : بریم یه چیزی بخوریم
من : بزن بریم
یهو جیمین و جیهوپ اومدند و همینطور بقیه اعضا
رفتیم رستوران
شوگا : خب چی میخورید بردارید
من : من از این سوسیس ها میخوام
شوگا : ای شیطون بزار از دوتاش برات بردارم
من : مرسی
کوک : بچه ها بریم رو اون میز خیلی بزرگه
من : بنظر من هم خوبه
رفتیم اونجا و ناهار رو خوردیم
جین : سیر شدی سوریون؟
من : دارم میترکم
کوک : خخخخخخ اره منم یکم بریم بیرون بشینیم
شوگا : بریم
با بی تی اس داشتم راه می رفتم ساعت ۳ شده بود
اشک تو چشمام جمع شد اولین کس متوجه اشک من شد شوگا بود
شوگا : سوریون کسی کاری کرده ؟ چیشده؟
جیهوپ : من فهمیدم بخاطر اینکه امروز آخر هفته هست و مامانش قرار هست بیاد
جیمین : اره سوریون ؟
من : اره
جین : اوخیییی حالا کی میاد
من : شب
جین : حالا کو تا شب اصلا به بگو مامانت بیشتر پیش دوستت میمونی
من : نه مامانم شک میکنه
کوک داشت گریش میگرفت
من : تروخدا گریه نکن کوک من با دیدن گریه شماها بیشتر ناراحت میشم
شوگا : بابا غصه نداره باز میری باز پس فردایی یا روزی که کنسرت داریم میای دیگه
من : اره ولی دلم براتون خیلی تنگ میشه
یهو سوسانو زنگ زد
من گریه ام اومد و گفت : بیا مامانم حتما به دوستم گفته که الان برم خونه مون
شوگا : بردار
برداشتم بعد که اومدم
من : برم ساکمو بردارم
شوگا : یعنی چی ؟ الکی میگی
کوک : داری میخندی پس میمونی
جیهوپ : هستی هستی نمیری
من : امممممم مامانم دیر تر میرسه بخاطر همین با سوسانو میرم خونمون
جیمین : نمیشه ما میبریمت
من: دیگه چی بابا مامانم بابام ...
جین : عه اینو راست میگه
شوگا : نه نمیشه ما میبریمت
من : آخه عزیزان من مثلا من چند روز خونه دوستم بودم و الان باید با اون برگردم اگه مامانم ببینه با هفتا پسر آمدم دیه فک کنم زنده نمونم 🤣🤣🤣
جین : عه خو اینو حق داره بچه ها
من : آفرین پس بیزحمت آدرس اینجا رو بهم بگید که به دوستم بگم
نامجون : حیف شد ولی به یه شرطی میزارم بری
من : چی ؟
نامجون : اول اینکه بزاری ماهم همراهتون بیایم و اینکه بهمون زنگ بزنی
من : زنگ رو که حتما میزنم ولی باش شماهم همراه ما بیاید خوب شد ؟
کوک : خب پس خوب شد
خلاصه آدرس رو برای سوسانو پیامک کردم و قرار شد بیاد
سوسانو : کجایی ؟ کجایی ؟ سه ساعت دنبال شماها هستم
من : خو زنگ میزدی میگفتم کجا هستیم
سوسانو : گوشی رو روشن کنی بد نیست
من : وای ببخشی
سوسانو : خو اعضا کجا هستن ؟
من : تو هتل دارن استراحت میکنن منم اومدم پایین .....
✨ادامه دارد✨
- ۳۱۹
- ۲۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط