اگه بهشون سیلی بزنی

اگه بهشون سیلی بزنی✨

چویا☆

این روزا دیگه خیلی زیاد مس'ت میکرد .
امشب که اومد خونه خیلی مست بود .
ولی تو دیگه عصبی شدی و شروع کردی به داد و بیداد .

ا/ت : بسه دیگع چویا ، هروز خدا مستیی ، اصن حواست هست منم ایجا یه بنده خداییم ؟
خستم کردی .

چویا : اَهه ، چقدر زر میزنی تو

از این حرف چویا به شدت عصبانی شدی
پس رفتی جلو و یدونه سیلی محکم به صورتش زدی

ولی متاسفانه از اونجایی که م'ست بود جلو اومد و با خش'وند تو رو با جاذبه کوبوند به دیوار و بعدم بی توجه بهت رفت توی بالکن و سیگار کشید

تو از این کارش خیلی ناراحت شد و هم زمان با اینکه داشتی بلند میشدی و گریه میکردی زیر لب گفتی :

اینجوری دیگه نمیشه چویا

سمت اتاق مشترکتون رفتی و تموم لباسات رو گذاشتی توی چمندون اما وقتی که خواستی بری بخاطر اینکه چویا تورو به دیوار کوبونده بود سرت گیج رفت و افتادی روی تخت و بعوش تاریکی مطلق...

با نوری که به چشمت خورد چشماتو باز کردی و یه سقف سفید دیدی
چند دقیقع بعدش لمس یه دست رو روی دستت حس کردی ، صورتتو برگردوندی که متوجه ی چویا شدی

چویا : بالاخره به هوش اومدی شراب کوچولو

روتو برگردوندی و سر پرسیدی :

ا/ت : اینجا کجاست

چویا : ....بیمارستان

هنوز کاری که چویا کرد رو یادت نرفته بود
خواستی سرم توی دستت رو در بیاری که چویا سرش رو زیر گر'دنت برد و زمزمه کرد :

چویا : بخاطر کاری که باهات کردم هرگز خودمو نمیبخشم ، اما.....حداقل میشه تو منو ببخشی ؟

سرتو که برگردوندی متوجه شدی اون دستچویا که با جاذبه پرتت کرد کبود و پر از زخمه

ا/ت : چو....یا...دس..تت

چویا‌ یه نگاه به دستش میکنه و بیخیال میگه :

گفته بودم هر دستی که روت بلند شه رو میشکنم
✮​᭄✭٭꙳˚ೄྀ˚⊹𖤐٭°ᥬ☆꙰
دیدگاه ها (۰)

گل قرمز و اسلحهاز زبان راوی:(خوب من باز آمدم با یه سوکوکوی ج...

گل قرمز و اسلحهپارت دوماز زبان راوی: چند ساعت گذشته بود که د...

اگه بهشون سیلی بزنی✨دازای☆یه خودکشی نا موفق دیگه داشت .از دس...

موضوع : وقتی با پدر خواندت دعوات میشه و اون تورو از خونه مین...

اگه ببینن با کسی دعوا کردی و لت و پارشون کردی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط