مافیایه دلربا p15
ته ویو
بعد گرفتن سانجو گذاشتمش رو صندلی حتما زیادی کار میکنه باید ببرمش خونهی خودم اونجا بمونه ازش مراقبت میکنم براید استایل بغلش کردم از رعیسش اجازه گرفتم از کوک و جیمین خدافظی کردمو اومدم سوار ماشین شدم و حرکت کردم خونه
پرش به خونه🍄🍄
رسیدیم سانجو رو گذاشتم رو تخت لباسامو عوض کردمو خوابیدیم
🌹🌹پرش به صبح ساعت 10:00🌹🌹
سانجو ویو
از خواب پاشدم سرم میترکید واییی خاک به سرم دیشب چی شد تو کا..
جیغغغغغغغغغغغ
ته:وایییییی چته....... چی... شدهههه... کی... حمله... کردهه(در حال نفس زدن ات عزیزم مرز داری بچم ترسید)
سانجو:من اینجا چیکار میکنمم (داد)
ته :ببین خانم گو نمیخوام حتا قیافتو ببینم(دروغ میگه) ولی اون بچه ی تو شکمت برا منه از این به بعد کنار من زندگی میکنی
سانجو:ولی... ولی... من. نمیتونممم. مامانم. پس چی. هاا؟
ته:بلند شو اماده شو سریع
بلند شدم رفتم wcکارارو کردم اومدم بیرون موهامو درست کردم لباس دیروزم تنم بود مرتب کردم رفتیم گفت سوار ماشین شم سوار شدیم رفتیم این... این.. محلهی. ما نیست.
ادامه دارد...
سلامممم این پارتم گذاشتم بچه ها حمایتا خیلی کمه لطفا حمایتم کنید💖🥺
بعد گرفتن سانجو گذاشتمش رو صندلی حتما زیادی کار میکنه باید ببرمش خونهی خودم اونجا بمونه ازش مراقبت میکنم براید استایل بغلش کردم از رعیسش اجازه گرفتم از کوک و جیمین خدافظی کردمو اومدم سوار ماشین شدم و حرکت کردم خونه
پرش به خونه🍄🍄
رسیدیم سانجو رو گذاشتم رو تخت لباسامو عوض کردمو خوابیدیم
🌹🌹پرش به صبح ساعت 10:00🌹🌹
سانجو ویو
از خواب پاشدم سرم میترکید واییی خاک به سرم دیشب چی شد تو کا..
جیغغغغغغغغغغغ
ته:وایییییی چته....... چی... شدهههه... کی... حمله... کردهه(در حال نفس زدن ات عزیزم مرز داری بچم ترسید)
سانجو:من اینجا چیکار میکنمم (داد)
ته :ببین خانم گو نمیخوام حتا قیافتو ببینم(دروغ میگه) ولی اون بچه ی تو شکمت برا منه از این به بعد کنار من زندگی میکنی
سانجو:ولی... ولی... من. نمیتونممم. مامانم. پس چی. هاا؟
ته:بلند شو اماده شو سریع
بلند شدم رفتم wcکارارو کردم اومدم بیرون موهامو درست کردم لباس دیروزم تنم بود مرتب کردم رفتیم گفت سوار ماشین شم سوار شدیم رفتیم این... این.. محلهی. ما نیست.
ادامه دارد...
سلامممم این پارتم گذاشتم بچه ها حمایتا خیلی کمه لطفا حمایتم کنید💖🥺
۲.۵k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.