بعضی روزها هوایی خانه کودکی هایم می شوم،
بعضی روزها هوایی خانه کودکیهایم میشوم،
دلم برای حیاطی که نیست...
مادربزرگی که نیست...
مادر و پدری که نیستند....
میروم محله قدیمی، دست میکشم روی دیوار
و قدم میزنم در پیاده روی خانهمان که دیگر نیست...
سرم را بلند میکنم شاید مادرم پشت پنجره بیاید،
شاید برایم انار دانه کرده باشد،
شاید...
دلم کمی قدیم میخواهد.
رودخانه های پرآب
مردمانی شاد
شب نشینی ها ودور همی های ساده ولی دلچسب....
کوچه پس کوچه های زیبا با بوی ملس کاه گل
پشت بام هایی که رخت ولباس ها با رقص باد درهوا میچرخند...
بادبادک های کاغذی وچرخ وفلک های
دلم برای حیاطی که نیست...
مادربزرگی که نیست...
مادر و پدری که نیستند....
میروم محله قدیمی، دست میکشم روی دیوار
و قدم میزنم در پیاده روی خانهمان که دیگر نیست...
سرم را بلند میکنم شاید مادرم پشت پنجره بیاید،
شاید برایم انار دانه کرده باشد،
شاید...
دلم کمی قدیم میخواهد.
رودخانه های پرآب
مردمانی شاد
شب نشینی ها ودور همی های ساده ولی دلچسب....
کوچه پس کوچه های زیبا با بوی ملس کاه گل
پشت بام هایی که رخت ولباس ها با رقص باد درهوا میچرخند...
بادبادک های کاغذی وچرخ وفلک های
۳.۷k
۰۱ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.