جهان را بنگر سراسر
جهان را بنگر سراسر
که به رختِ رخوتِ خوابِ خرابِ خود
از خویش بیگانه است
و ما را بنگر
بیدار
که هُشیوارانِ غمِ خویشیم
خشمآگین و پرخاشگر
از اندوهِ تلخِ خویش پاسداری میکنیم،
نگهبانِ عبوسِ رنجِ خویشیم
تا از قابِ سیاهِ وظیفهیی که بر گِردِ آن کشیدهایم خطا نکند
و جهان را بنگر
جهان را در رخوتِ معصومانهی خوابش
که از خویش چه بیگانه است
ماه میگذرد
در انتهای مدارِ سردش
ما ماندهایم و
روز
نمیآید.
احمد_شاملو
که به رختِ رخوتِ خوابِ خرابِ خود
از خویش بیگانه است
و ما را بنگر
بیدار
که هُشیوارانِ غمِ خویشیم
خشمآگین و پرخاشگر
از اندوهِ تلخِ خویش پاسداری میکنیم،
نگهبانِ عبوسِ رنجِ خویشیم
تا از قابِ سیاهِ وظیفهیی که بر گِردِ آن کشیدهایم خطا نکند
و جهان را بنگر
جهان را در رخوتِ معصومانهی خوابش
که از خویش چه بیگانه است
ماه میگذرد
در انتهای مدارِ سردش
ما ماندهایم و
روز
نمیآید.
احمد_شاملو
- ۲.۷k
- ۱۹ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط