من عاشقش شدم ⁴
من عاشقش شدم ⁴
+: ببخشید تو گریه نکن(رفت بغلش کرد)
×:من مطمئن شده باشم آدم شدی دیگه از این کارا نمیکنی(بغض)
+: اوم
×:آفرین حالا منم داره گشنمه میشه برو برای من دوکبوکی هرو بده خودتم هرچی خواستی بردار
+:دوباره بیهوشم نکنی
×:الان آدم شدی چرا بیهوشت کنم؟!
+:باش رفتم بیارم
×:آفرین پسر خوب راستی اسمت چیه ؟!
+:اسمم لی سوجین اسم تو چیه ؟!
×:اسم منم چوی سوجون
+: چقدر شبیه هم هستن
×:اوم اما شکمم داره میگه گشنمه پس بدو
+: باشه رفتم
خب اینا غذا شون رو خوردن
×: خب دیگه برو تو اتاق خودت اگه چیزی لازم داشتی من اتاق در مشکیه هستم
+:باشه بازم ممنون که گذاشتی شب اینجا بخوابم
×: شب خوبی داشته باشی فعلا
رفتم تو اتاق خودم من که خواب ندارم مخصوصا الان که فردا تعطیل هستم نشستم فیلم دیدم همینجوری فیلمم تموم شد دیدم ساعت هفته صبح اصلا خوابمم نمیومد یه قسمت دیگه دیدم شد هشت بازم خوابم نمیومد رفتم پایین و شروع کردم به خونه رو مرتب کردن فیلم دیشبم غمگین بود دستمال کاغذی هام تموم شده بود واسه همین رفتم چند تا پاکت گرفتم و اومدم درسته من یه دارو ساز هستم اما گاهی اوقات سیگار میکشم چون باعث میشه آروم شم واسه همین دوتا پاکت سیگارم گرفتم رفتم یه کافه و یه قهوه سفارش دادم قعوم هم خوردم و رفتم خونه وسایل هارو چیدم و رفتم باشگاه وقتی از باشگاه اومدن ساعت ۱۰ و نیم بود گفتم هر وقت بخواد بیدار میشه واسه همین شروع کردم به کتاب خوندن بعد یک ساعت کتاب خوندن رفتم یه صبحانه آماده کردم واسه سوجین دیگه فک کنم خوب خوابیده باشه واسه همین رفتم صداش بزنم
×: سوجین بیداری ؟!
+:آره بیدارم(گریه)
×:سوجین چرا داری گریه میکنی؟! (نگران)
+: از دیشب تا الان نشستم سریال عاشقانه ماه رو نگاه کردم که آخرش نویسنده همرو کشت( گریه)
×: منم دیشب تا صبح واسه همین سریال عر زدم (اینم گریه)
+: سوجون گریه نکن(گریه )
×: خودتم داری گریه میکنی(گریه)
+: ببخشید تو گریه نکن(رفت بغلش کرد)
×:من مطمئن شده باشم آدم شدی دیگه از این کارا نمیکنی(بغض)
+: اوم
×:آفرین حالا منم داره گشنمه میشه برو برای من دوکبوکی هرو بده خودتم هرچی خواستی بردار
+:دوباره بیهوشم نکنی
×:الان آدم شدی چرا بیهوشت کنم؟!
+:باش رفتم بیارم
×:آفرین پسر خوب راستی اسمت چیه ؟!
+:اسمم لی سوجین اسم تو چیه ؟!
×:اسم منم چوی سوجون
+: چقدر شبیه هم هستن
×:اوم اما شکمم داره میگه گشنمه پس بدو
+: باشه رفتم
خب اینا غذا شون رو خوردن
×: خب دیگه برو تو اتاق خودت اگه چیزی لازم داشتی من اتاق در مشکیه هستم
+:باشه بازم ممنون که گذاشتی شب اینجا بخوابم
×: شب خوبی داشته باشی فعلا
رفتم تو اتاق خودم من که خواب ندارم مخصوصا الان که فردا تعطیل هستم نشستم فیلم دیدم همینجوری فیلمم تموم شد دیدم ساعت هفته صبح اصلا خوابمم نمیومد یه قسمت دیگه دیدم شد هشت بازم خوابم نمیومد رفتم پایین و شروع کردم به خونه رو مرتب کردن فیلم دیشبم غمگین بود دستمال کاغذی هام تموم شده بود واسه همین رفتم چند تا پاکت گرفتم و اومدم درسته من یه دارو ساز هستم اما گاهی اوقات سیگار میکشم چون باعث میشه آروم شم واسه همین دوتا پاکت سیگارم گرفتم رفتم یه کافه و یه قهوه سفارش دادم قعوم هم خوردم و رفتم خونه وسایل هارو چیدم و رفتم باشگاه وقتی از باشگاه اومدن ساعت ۱۰ و نیم بود گفتم هر وقت بخواد بیدار میشه واسه همین شروع کردم به کتاب خوندن بعد یک ساعت کتاب خوندن رفتم یه صبحانه آماده کردم واسه سوجین دیگه فک کنم خوب خوابیده باشه واسه همین رفتم صداش بزنم
×: سوجین بیداری ؟!
+:آره بیدارم(گریه)
×:سوجین چرا داری گریه میکنی؟! (نگران)
+: از دیشب تا الان نشستم سریال عاشقانه ماه رو نگاه کردم که آخرش نویسنده همرو کشت( گریه)
×: منم دیشب تا صبح واسه همین سریال عر زدم (اینم گریه)
+: سوجون گریه نکن(گریه )
×: خودتم داری گریه میکنی(گریه)
۴.۴k
۱۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.