هرکسی حال مرا پرسید گفتم عالی ام

هرکسی حال مرا پرسید گفتم عالی ام
اشک ها پنهان شده درخنده ی پوشالی ام

نردبان هرکس و ناکس شدم اما چه سود؟
دار قالی هستم و حالا جدا از قالی ام

خوب فهمیدم که خوش بودند از غمهای من
آن رفیقانی که غمگینند از خوشحالی ام

دیگر آن چاقوی دست نارفیقان نیستم
خسته از دیروزهای خونی و جنجالی ام

بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیل
من شدیداً خسته از هر بحث استدلالی ام

مثل نعل اسب ها در زیر پا افتاده ام
با همه افتادگی تندیس خوش اقبالی ام

غرق خواهد شدکسی که سخت "من ، من" میکند
بطری بر روی آبم چون که از خود خالی ام...


#فاضل_نظری
دیدگاه ها (۳)

بودن از هیچسلاممطلبی را دیدمکه واقعا قابل توجه بوددر دوره اق...

وقتی یکی بهت میگه یه آهنگی رو گوش کن،،،،،،،،یعنی یه حرفی تو ...

حال دارد من و تو،یک شب و دریای شمالقهوه و جوجه کباب، آتش و س...

.مادر!؟ تویی دار و ندارم؛ مادر بعد از تو من دیگر چه دارم؟ماد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط