چند پارتی

("چند پارتی")

★ملودی های خاموش★

پارت سوم: وداعی ناگهانی

چند روز بعد، تهیونگ برای دیدن جونگکوک به بیمارستان رفت. هر بار که به جونگکوک نگاه می‌کرد، احساس می‌کرد که زمان مثل یک رودخانه سریع به جویاب می‌رود. یکی از روزها، جونگکوک به تهیونگ گفت: “تهیونگ! من می‌دانم که بیماریم خوب نمی‌شود. باید به زندگیت ادامه بدهی.”

تهیونگ از شدت خاطره و احساسات، نتوانست هیچ‌چیز بگوید. فقط از تهلثه و گریه‌ها در حال گریه بود. جونگکوک دستانش را گرفت و گفت: “تهیونگ! تو برای من همه چیز هستی! چطور می‌توانی اینو بگویی؟ من بدون تو نمی‌توانم زندگی کنم!”

تهیونگ به آرامی با جونگکوک گفت: “جونگکوک! تو برای من مثل یه آهنگی هستی که هیچ وقتى تموم نمی‌شود. من هرگز نمی‌توانم بدون تو زندگی کنم و تو هم باید به یاد من و عشقم زندگی کنی.”

دکتر وارد اتاق شد و به تهیونگ گفت: “متأسفانه، وقت وداع نزدیک است و باید برای بیماریتان آماده شویم.”

تهیونگ دلش شکست و گفت: “چجوری می‌توانیم این را پذیرا باشیم؟ ما باید به یاد من و عشقم زندگی کنیم، نه با ودائیم!”

جونگکوک دوباره دستش را به تهیونگ داد و با لبخندی دلنواز گفت: “هان، تهیونگ! من همیشه در دلت می‌مانم.”

تهیونگ دستانش را بر سر جونگکوک گذاشت و به آرامی گفت: “و من تو را برای همیشه در قلبم نگه‌دارم، جونگکوک.”

تهیونگ به آرامی به جونگکوک نگاه کرد و با صدایش به او گفت: “من تو را هرگز فراموش نخواهم کرد. من تو را هرگز نمی‌توانم بدون تو زندگی کنم.”

جونگکوک لبخند زد و گفت: “و من تو را هرگز فراموش نخواهم کرد. تو را هرگز بدون تو نمی‌توانم زندگی کنم. من تو را برای همیشه در دل‌ام خواهم داشت.”

تهیونگ و جونگکوک در لحظات پایانی با یکدیگر دل‌بردی کردند و در قلب‌اتش با یکدیگر جاودانه شدند



ادامه دارد....
دیدگاه ها (۰)

("چند پارتی ")★ملودی های خاموش★پارت اخر: زندگی پس از وداعچند...

* تکپارتی *اسم تکپارتی: چشم انداز عشقدر یک بعدازظهر آرام و د...

("چند پارتی")★ملودی های خاموش★پارت دوم: نغمه‌های امیدجونگکوک...

("چند پارتی")اسم چند پارتی: ملودی های خاموشکاپل: تهکوکژانر: ...

دیگر نه می پرسم ،نه اعتراض می کنم ،نه افسوس می خورم ...فقط م...

black flower(p,307)

intp

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط