بیست و چند سال دیگر

بیست و چند سال دیگر...📷📸
بعد از همین لحظه ای که الآن هستی، برای آماده شدنت جلوی آینه قدی می ایستی
و به خودت نگاه می کنی...
خودت را خسته تر از آنچه که فکرش را هم نمیکردی خواهی دید..
آن لحظه به این فکر می کنی که اگر همان بیست و چند سال پیش، به جای غرور و لجبازی با خودت عشق و محبت را جایگزینش میکردی الآن...
در همین لحظه، در همین آینه یک مرده
که جسدش بیست و چند سال است هر روز به خودش لباس زندگی می پوشاند روبرویت نبود ...👌🍀❤
#آرامکده
دیدگاه ها (۱)

خدایا...👌🍀❤خدایا!به که واگذارم می کنی؟ به سوی که می فرستی ام...

چای...👌🍀❤بیا تا برایت چای بریزم و بعدبپرسم چ طعمی دوست داری؟...

کمی حالِ خوب...👌🍀❤به من، به خیالِ من اعتماد کن شاید کمی لازم...

کجایی...👌🍀❤کجایی ای ترنم زیبای بهاری ، ای بهانه بارش ابرها، ...

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۲۳+اون تومیوکا گیو بود😀تموم شد. ف...

My angel (part 13)پشتت رو بهش کردی تا بیشتر از این متوجه خجا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط