هنگامی که از مادر زاده شدم صدایی به گوشم طنین افکند

هنگامی که از مادر زاده شدم صدایی به گوشم طنین افکند



که میگفت.....



تاآخرین لحظه زندگی باتو هستم..



ازاو پرسیدم توکیستی...



گفت من غم هستم...



آن زمان طفلی بیش نبودم ومعنی واژه ی غم را نمی فهمیدم



وفکر میکردم که غم عروسکیست که میتوانم با او بازی کنم



و حال که بزرگ شده ام و مفهوم برام خیلی روشن شده است..



فهمیدم که من عروسکی هستم بازیچه غم...
دیدگاه ها (۱)

در این غروب، در این لحظه مرگ روز آفتابی، به انتظار شبی دیگر ...

دلنوشته ی یک آبان ماهی

قدیما جنگ بود، تحریم بود، امکانات نبود، همه چی کوپنی بود. او...

آهنگ فوق العاده زیبا و عاشقانه از #هایده به نام راز دل از آل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط