هنگامی که از مادر زاده شدم صدایی به گوشم طنین افکند
هنگامی که از مادر زاده شدم صدایی به گوشم طنین افکند
که میگفت.....
تاآخرین لحظه زندگی باتو هستم..
ازاو پرسیدم توکیستی...
گفت من غم هستم...
آن زمان طفلی بیش نبودم ومعنی واژه ی غم را نمی فهمیدم
وفکر میکردم که غم عروسکیست که میتوانم با او بازی کنم
و حال که بزرگ شده ام و مفهوم برام خیلی روشن شده است..
فهمیدم که من عروسکی هستم بازیچه غم...
که میگفت.....
تاآخرین لحظه زندگی باتو هستم..
ازاو پرسیدم توکیستی...
گفت من غم هستم...
آن زمان طفلی بیش نبودم ومعنی واژه ی غم را نمی فهمیدم
وفکر میکردم که غم عروسکیست که میتوانم با او بازی کنم
و حال که بزرگ شده ام و مفهوم برام خیلی روشن شده است..
فهمیدم که من عروسکی هستم بازیچه غم...
۴۶۵
۱۳ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.