دست بر سینه گذاشتم و سلام دادم روی سر در یکی از رواق ها

🪂دست بر سینه گذاشتم و سلام دادم. روی سر در یکی از رواق ها این جمله را از قول امام هادی نوشته بودند:
_ هر کس عبدالعظیم را در ری زیارت کند، انگار جدم حسین(ع) را در کربلا زیارت کرده است.

🪂السلام علیک یا ابا عبدالله الحسینی گفتم و به طرف حرم راه افتادم. اذن دخول خواندم و وارد شدم. این اولین بار بود که ضریحی را از نزدیک می دیدم.

🪂هر چه به ضریح نزدیک تر می شدم، ضربان قلبم بیشتر می شد و در عین حال جانم آرام تر. با تمام وجودم ضریح را به آغوش کشیدم و بوسیدم و تفاوت فلز با بیل را به خوبی درک کردم.

🪂کاش نغمه هم می آمدو درک میکرد این شکوه را‌. کاش می فهمید اگر به خاطر انسان های پاک و مدفون در این بقعه ها نبود که این ضریح و در و دیوار مثل میلیون ها خانه ی دیگر بود که نه قداستی داشت و نه ارزشی.....

🪂اما این بزرگواران خودشان نشانه های خدا روی زمین و راهنمایان ما هستند تا به بی راهه نرویم. طبیعتاً بقعه و بارگاه و ضریح و گنبد شان نیز نشانه اند؛ نشانه هایی برای ما، تا راه را از چاه بشناسیم.

#آقای_ سلیمان_میشود_من_بخوابم؟

#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
دیدگاه ها (۲)

🪂این بار عشق بی اجازه کنج دل جوانی ارمنی می نشیند. اول عشق و...

🦋فاطمه سلیمانی خالق اثر به سپیدی یک رویا، نویسنده جوانی که د...

🪂نغمه پشت سر روبیک وارد کلاس شد. آرام و سر به زیر رفت و گوشه...

🪂نغمه خیلی شاکی بود:_ فکر کنم اسلام، جوابی برای این همه تبعی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط