بعد ازینکه از هم جدا شدن کارلا نگاهی به مینسئو انداخت ساک

بعد ازینکه از هم جدا شدن کارلا نگاهی به مینسئو انداخت ساکت بهشون نگاه میکرد پس صداش کرد
کارلا:هوی مینسئو ساکتی؟
مینسئو:به ی چیزی فکر میکنم
کارلا:چی؟
مینسئو:بیخیال بعدا بهت میگم
مامان کارلا وسط بحثشون گفت:خب من دیگه باید برم...مینسئو میای یا میمونی پیشش؟
مینسئو:میمونم پیشش
مادر کارلا سری تکون داد و با یک چشم بهم زدن ناپدید شد..وارلا برگشت سمت مینسئو و قبل ازینکه چیزی بگه مینسئو گفت:یادته بهت گفتم تهیونگ یک دوستی داره؟
دیدگاه ها (۱۱)

و همچنین جا داره بگمshe's my wife 👀💍

نشنیدم کسی تبریک بگهچطوری خوشکلم؟@misaki_117

کارلا:مامان،مینسئو نمیخواید چیزی بگید؟مامان:این تو نیستی که ...

_part:12__charmer__کارلا_مادر کارلا روی یکی از صندلی های میز...

اولیم مافیایی که منو بازی داد. پارت۳۱

My Vampire p5

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط