سناریو
سلام به همگی سناریو جدید نوشتم براتون :)
فقط خواستم حالتونو بپرسم و بگم تو این مدت خیلی سرم شلوغه نمیتونم زیاد براتون سناریو بنویسم اما می تونید اگه سناریوی درخواستی دارید بهم بگید تا هر وقت تونستم براتون بنویسم:)
حالا بریم سراغ سناریو
وقتی خیلی ناراحتید و بغض کردید (نامی ، شوگولی ، هندسام ، هوبی)
نامجون: نامجون نشسته کنارت و داره کتاب میخونه که تو یهو کتاب از دستش میگیری میندازی کنار و خودتو پرت میکنی بغلش...
نامی اول یکم عصبی میشه اما بعد متوجه لرزش بدنت تو بغلش میشه و میفهمه که داری گریه میکنی و سریع ازت می پرسه : قشنگم چیشده چرا گریه میکنی تو...؟ من ناراحتت کردم تو رو خدا بهم بگو چیشده نگرانتم...
_ چیزی نیست نامی دلم گرفته بود فقط یهو یادم خاطرات بچگیم افتادم
جین: با جین توی آشپزخونه غذا درست میکنید که صدات میکنه: خانم هندسام بیا بهم از توی یخچال لیمو بده پلیز... وقتی جوابشو نمیدی برمیگرده سمتت و میبینه که داری گریه میکنی .
سریع پیشبندشو درمیاره میاد سمتت چون نگرانت شده...
ماه قشنگم چرا گریه میکنی...؟
سریع به خودت میای ، صورتتو پاک میکنی میگی : اوممممم چیزی نیس بخاطر پیازه که داشتم خرد میکردممممم...
آره منم که خرم نمیفهمم تو راست میگی... بغلت میکنه و میگه بگو ببینم کی یا چی ناراحتت کرده؟
جیهوپ: دارین باهم فیلم میبینید و تو میوه پوست میکنی برای هوبی. جیهوپ نگات میکنه که بگه: فیلمه خیلی خوبه اما... که میبینه اشکات صورتت رو پر کرده ؛ نگران میشه و سریع حرفشو قطع میکنه میپرسه: چیشد قشنگم دستتو بریدی؟
_ جی..هوپ من... دلم..گر...ف..ته
جیهوپ بغلت میکنه و میگه : نبینم تنها غصه بخوریا بهم بگو چیشده سانشاینم...؟
و تو شروع میکنی باهاش درددل کردن... :)
شوگا: با صدای گریه های تو از اتاق کناری با نگرانی بیدار میشه و سریع میاد توی اتاقی که تو هستی...
صدات میکنه: هِی هِی دخترم... چیشده؟ زود بگو تا سکته نکردم
میری سریع میپری بغلش و تو بغلش هق هق گریه میکنی و راجب چیزایی که ناراحتت کردن باهاش حرف میزنی
اونم محکم بازوهاش رو دورت حلقه میکنی تا آروم تر بشی و موهات رو نوازش میکنه...
اونقدر این کارو انجام میده تا بالاخره آروم میشی
بهش میگی: مرسی که کنارمی
_ معلومه که باید باشم مگه من به جز تو کیو دوس دارم و از اون مهم تر از خوابم به خاطر اون می گذرم...؟فقط تو ؛ فقط خودت :)❤️😁
فقط خواستم حالتونو بپرسم و بگم تو این مدت خیلی سرم شلوغه نمیتونم زیاد براتون سناریو بنویسم اما می تونید اگه سناریوی درخواستی دارید بهم بگید تا هر وقت تونستم براتون بنویسم:)
حالا بریم سراغ سناریو
وقتی خیلی ناراحتید و بغض کردید (نامی ، شوگولی ، هندسام ، هوبی)
نامجون: نامجون نشسته کنارت و داره کتاب میخونه که تو یهو کتاب از دستش میگیری میندازی کنار و خودتو پرت میکنی بغلش...
نامی اول یکم عصبی میشه اما بعد متوجه لرزش بدنت تو بغلش میشه و میفهمه که داری گریه میکنی و سریع ازت می پرسه : قشنگم چیشده چرا گریه میکنی تو...؟ من ناراحتت کردم تو رو خدا بهم بگو چیشده نگرانتم...
_ چیزی نیست نامی دلم گرفته بود فقط یهو یادم خاطرات بچگیم افتادم
جین: با جین توی آشپزخونه غذا درست میکنید که صدات میکنه: خانم هندسام بیا بهم از توی یخچال لیمو بده پلیز... وقتی جوابشو نمیدی برمیگرده سمتت و میبینه که داری گریه میکنی .
سریع پیشبندشو درمیاره میاد سمتت چون نگرانت شده...
ماه قشنگم چرا گریه میکنی...؟
سریع به خودت میای ، صورتتو پاک میکنی میگی : اوممممم چیزی نیس بخاطر پیازه که داشتم خرد میکردممممم...
آره منم که خرم نمیفهمم تو راست میگی... بغلت میکنه و میگه بگو ببینم کی یا چی ناراحتت کرده؟
جیهوپ: دارین باهم فیلم میبینید و تو میوه پوست میکنی برای هوبی. جیهوپ نگات میکنه که بگه: فیلمه خیلی خوبه اما... که میبینه اشکات صورتت رو پر کرده ؛ نگران میشه و سریع حرفشو قطع میکنه میپرسه: چیشد قشنگم دستتو بریدی؟
_ جی..هوپ من... دلم..گر...ف..ته
جیهوپ بغلت میکنه و میگه : نبینم تنها غصه بخوریا بهم بگو چیشده سانشاینم...؟
و تو شروع میکنی باهاش درددل کردن... :)
شوگا: با صدای گریه های تو از اتاق کناری با نگرانی بیدار میشه و سریع میاد توی اتاقی که تو هستی...
صدات میکنه: هِی هِی دخترم... چیشده؟ زود بگو تا سکته نکردم
میری سریع میپری بغلش و تو بغلش هق هق گریه میکنی و راجب چیزایی که ناراحتت کردن باهاش حرف میزنی
اونم محکم بازوهاش رو دورت حلقه میکنی تا آروم تر بشی و موهات رو نوازش میکنه...
اونقدر این کارو انجام میده تا بالاخره آروم میشی
بهش میگی: مرسی که کنارمی
_ معلومه که باید باشم مگه من به جز تو کیو دوس دارم و از اون مهم تر از خوابم به خاطر اون می گذرم...؟فقط تو ؛ فقط خودت :)❤️😁
- ۵.۴k
- ۱۹ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط