بسم رب الشهداء

بسم رب الشهداء....



شهید مدافع حرم حسین غفارنژاد

یک ساعتی به ظهر باقی مونده بود. خسته بودم. شب قبلش دیر خوابیده بودم. با خودم گفتم کمی استراحت کنم. خوابیدم در عالم خواب و رؤیا شهید غفاری نژاد رو توی نخلستان های مرزی عراق دیدم. از سیمای ظاهریش یادمه با محاسن کوتاه و عرق گیر و شلوار نظامی بود. خیلی عجله داشت. دوستان و رفقاش رو دیدم اسلحه بدست توی نخلستان حرکت می کردند و به سمت خط مقدّم برای جنگ با داعش می رفتند. باهاش احوالپرسی کردم. بهش گفتم حسین منو یادت میاد. یه فامیلی اشتباهی گفت! گفتم حسین من فلانی ام. یادش اومد و با روی گشاده و خنده ای که بر لب داشت از حالم پرسید و سریع با من خداحافظی کرد و با دوستانش برای جنگ با داعش رفت. منم با حسرت بهشون نگاه می کردم و بهشون غبطه می خوردم!

بعد از خواب فهمیدم روح شهید غفاری نژاد هنوز در حال جنگیدن با دشمنان دین و انقلاب است و همچنان در تلاش برای رسیدن به هدف و آرمان های مقدسش می باشد.

هنیئاً لک الشهاده و حشرک الله فی الآخره مع اصحاب الحسین علیه السلام

به نقل از دوست شهید...
دیدگاه ها (۲)

بسم رب الشهداء....آقامرتضی اونقدر مظلوم و سر به زیر بود که ا...

بسم رب الشهداء...ذوب درمکتب ولایت بود باشهادت پی سعادت بودکش...

بسم رب الشهداء...شهید مدافع حرم سجاد طاهرنیاتاریخ شهادت:۱۳۹۴...

بسم رب الشهداء...وصیت نامه ی شهیدمدافع حرم میثم مدواری...

.💠سه شنبه ، ۱۶ اردی‌بهشت ۱۴۰۴ ، خواب بودم ، یک خواب خیلی عمی...

You must love me... P8

You must love me... P6

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط