شاید این آخرین بار است

شاید این آخرین بار است
که برایت می‌نویسم
از پاییز زود رس
از گم شدن صدای پای تو
شاید این آخرین بار است
که برایت می‌نویسم
از خیالت
از گذر های شبانه
تنهایی های بی امان
از حسرت یک آغوش
شاید این آخرین بار است
که برایت می‌نویسم
همه فصل ها
بدون تو سرد است
شاید این آخرین بار است
که برایت می‌نویسم
دلبر
خانم جان
هنوز منتظر جوابت ساعت ها می‌نشینم
تنم
روحم
گدایی صدای تو را میکند
«دیوانه تو »
دیدگاه ها (۲)

*بیکران پیداست*

در ذهن من افتاده کسی در دام .... .

نمی‌دانمما از هم دور بودیمیا زمانه از مافاصله‌ی من از تودورت...

از تو باید بنویسم که تو تعبیر منی ... .

‍ نیایش شبانه با حضـــــرت عشق  خدایا🤲بضاعت من به قدری است ک...

در عمق رویا روزها ، با یاد تو سر کرده امدر راه تو دردانه گل ...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط