💭
💭
از آخرین باری که بیدار بودهام
هنوز تکه ای از آسمان
که ماه را پشت چشمانم میتراشید
در گلویم گیر کرده
و استخوانش
پوست زبانم را خراش میدهد
خاموش نیستم
دور افتادهام
دور
آنقدر دور
که فکر میکنم
چقدر برای همه چیز
دیر است
ببین
تار عنکبوت
صدایمان را
در همهی عکسها
خط خطی کرده
حافظهام سرش را به پنجره میکوبد
فریاد میزند
و دیوار
از سنگینی واژه ها
ترک ...
چند بار بگویم؟
درزهایی که میگیرید
بوسههای من است
چه فرقی میکند
روز باشد یا شب
تکهای از من
برای همیشه در من پوسیده
و بعد از این
هیچ عکسی
تمام من را
نشان نخواهد داد
درها را میبندم
خیالی که از گوشم چکه میکند
به نیش میکشم
و رنگش را
روی زمین پخش
دست بجنبان
همین امشب باید
رویشان را بپوشانم
خوابهای خودم اما
زیر حجمش
له میشوند
تو نمیدانی
یک ملافهی نازک سفید
گاهی میتواند
چقدررر سنگین باشد ...
#منیر_ولیزاده
از آخرین باری که بیدار بودهام
هنوز تکه ای از آسمان
که ماه را پشت چشمانم میتراشید
در گلویم گیر کرده
و استخوانش
پوست زبانم را خراش میدهد
خاموش نیستم
دور افتادهام
دور
آنقدر دور
که فکر میکنم
چقدر برای همه چیز
دیر است
ببین
تار عنکبوت
صدایمان را
در همهی عکسها
خط خطی کرده
حافظهام سرش را به پنجره میکوبد
فریاد میزند
و دیوار
از سنگینی واژه ها
ترک ...
چند بار بگویم؟
درزهایی که میگیرید
بوسههای من است
چه فرقی میکند
روز باشد یا شب
تکهای از من
برای همیشه در من پوسیده
و بعد از این
هیچ عکسی
تمام من را
نشان نخواهد داد
درها را میبندم
خیالی که از گوشم چکه میکند
به نیش میکشم
و رنگش را
روی زمین پخش
دست بجنبان
همین امشب باید
رویشان را بپوشانم
خوابهای خودم اما
زیر حجمش
له میشوند
تو نمیدانی
یک ملافهی نازک سفید
گاهی میتواند
چقدررر سنگین باشد ...
#منیر_ولیزاده
۲.۷k
۲۳ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.