در حسرت آغوش تو هستم بغلم کن

در حسرت آغوش ” تو ” هستم بغلم کن

از عطر بر و روی ” تـو” مستم بغلم کن

 گیرم که دلم لایق این بزم نبوده

بیخود که دلم را نشکستم بغلـم کن

 کی گفته قراره که دور از ” تـو ” بمونم

مـن با احدی عهد نبستم بغلم کن

 آرومتر از خواب کنار” تو”نشستم

هم سایه و هم سایه پرستم بغلم کن

 بغلـم کن …. بغلـم کن … بغلـم کن

با سنگ زدی تـا بپرم از سر کویت

 من بال نداشتم، نپریدم …بغلـم کن

 عمری پراز حسرت دیدار “تو”بودم

حـالا که سر آغاز ” تـو” هستم بغلم کن
دیدگاه ها (۱)

ویران کن و بگذار که ویرانه بمانداز قصه‌ی تو غصه‌ی جانانه بما...

#دوستان_ولنتاین_مبارک...😍 🙌 🌹 🌺

نقش تو در خیال من هست و جدا نمیشوددل که اسیر شد دگر ساده رها...

هست آیا مهربان تر از تو در دنیای من؟هست آیاپاسخی جز"نیست"برآ...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

دختر سایهPart=16منو یاد چیز های خوبی نمی نداخت ولی بغلم کرد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط