*وقتی دیروز باران بارید “آن مرد در باران آمد” را به یاد آ
*وقتی دیروز باران بارید “آن مرد در باران آمد” را به یاد آوردم “آن مرد با نان آمد” یادم آمد که دیگر پدرم در باران با نانی در دست و لبخند بر لب نخواهد آمد دیروز دلم تنگ شد و با آسمان و دلتنگیاش با زمین و تنهائیش با خورشید و نبودنش به یاد پدر سخت گریستم, پدرم وقتی رفت سقف این خانه ترک بر میداشت ,پدرم وقتی رفت دل من سخت شکست, خاطر خاطره ها رخ بنمود, زندگی چرخش یک خاطره است خاطر خاطره ها را نبریدش از یاد,
پدرم وقتی رفت آسمان غم زده بود و زمین منتظر ….. زندگی چرخش ایام و گذار من و توست و کسی گفت به من: آب را گل نکنید پدرم در خاک است...
پدرم هنوز باور ندارم که تو رفته ای,هنوز دست احساس تو را حس میکنم ,چون تو زنده ای...
خداوند همه ی اسیران در خاک را قرین رحمت خویش بگرداند...
الهی آمین...
صلوات...
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...
پدرم وقتی رفت آسمان غم زده بود و زمین منتظر ….. زندگی چرخش ایام و گذار من و توست و کسی گفت به من: آب را گل نکنید پدرم در خاک است...
پدرم هنوز باور ندارم که تو رفته ای,هنوز دست احساس تو را حس میکنم ,چون تو زنده ای...
خداوند همه ی اسیران در خاک را قرین رحمت خویش بگرداند...
الهی آمین...
صلوات...
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...
۳.۰k
۰۷ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.