پارت ۶۱
کمرمو گرفت و انداختم رو تخت اتاقش و
رو م خیمه زد و گفت : بهت گفتم وقتی مظلومی خوردنی تر میشی
لبخندی زدم که گفت : زبونت و موش خورده
لبمو گاز گرفتم که نگاش سمت لبم رفت آروم سرشو نزدیک لبم آورد که گوشیش زنگ خورد انگار خون به مغزم رسیده با. هییییین بلندی کشیدم و هلش دادم چون توقع نداش از روم کنار رفت گفتم: چیزه گوشیتو جواب بده
زیر لب گفت : ای بر خر مگس معرکه لعنت و گوشیشو جواب داد منم از فرصت استفاده کردم و سریع از اتاق فرار کردم تا دم راه پله ها هم دنبالم دوید ولی فرار کردم در اتاقم و باز کردم و خودمو انداختم داخل و نفس نفس زدم
رو م خیمه زد و گفت : بهت گفتم وقتی مظلومی خوردنی تر میشی
لبخندی زدم که گفت : زبونت و موش خورده
لبمو گاز گرفتم که نگاش سمت لبم رفت آروم سرشو نزدیک لبم آورد که گوشیش زنگ خورد انگار خون به مغزم رسیده با. هییییین بلندی کشیدم و هلش دادم چون توقع نداش از روم کنار رفت گفتم: چیزه گوشیتو جواب بده
زیر لب گفت : ای بر خر مگس معرکه لعنت و گوشیشو جواب داد منم از فرصت استفاده کردم و سریع از اتاق فرار کردم تا دم راه پله ها هم دنبالم دوید ولی فرار کردم در اتاقم و باز کردم و خودمو انداختم داخل و نفس نفس زدم
۵.۳k
۲۵ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.