چند پارتی (درخاستی)
از زیرش فرار کردم که پاک پیچ خورد و افتادم روی زمین
آروم آروم میومد جلو و من روز زمین خزیده می شدم فقط برا اینکه فرار کنم بعدش اومد ستمو و یقمو گرفت و منو بلند کرد و چسپوندم به دیوار این دفعه فاصله مون کم شده بود من راه فراری نداشتم توی صورتم غرید
-همش تقصییر تو لعنتییییی
ترسیدم چشم هام از ترس باز شده بودن دستام می لرزیدن و نفس نفس می زدم
اون از شدت اعصابنیت قرمز شده بود و چشم هایش بزرگ شده بود و نفس نفس می زد توی چشم هام زل زد و یک نگاه به لبم کرد و به سمت لبم حمله ور شد
وحشیانه لب هامو می بوسید
انگار گرگی که چند روز غذا نخورده و امروز غذا گیرش اومده
با هرچی زور داشتم هلش دادم عقبم ولی اگه بگی تکون خورد بازم هل دادم که تکون خورد از لب هام دل کند ولی دستشو مشت کرد و زد توی دیوار کناریم دستش کامل پر خون شده بود
که اشکم سرازیر شد..بعد از دیدن اشکم ازم فاصله گرفت و آروم شد دوباره اومد سمتم و من و توی آغوشش گرفت
-ببخشید عروسکم
+هق...هق
-من دوستت دارم ولی تو فقط بلدی من و پس بزنی و جوری رفتار کنی که انگار من وجود ندارم .....چرا....من وجود دارم و می خام تو ماله من شی..من لیاقتت رو دارم ا/ت لطفا با من ازدواج کن تا بهت نشون بدم
حلقه ای. رو از جیب کتش بیرون آورد و سمتم گرفت
+چه جوری ثابتش میکنی ؟
-تو فقط بگو بله من زندگیمو به پات می ریزم عروسک
دروغ چرا منم ازش خوشم میاد پس با همون هق هق کردنم گفتم بله
«پایان»
آروم آروم میومد جلو و من روز زمین خزیده می شدم فقط برا اینکه فرار کنم بعدش اومد ستمو و یقمو گرفت و منو بلند کرد و چسپوندم به دیوار این دفعه فاصله مون کم شده بود من راه فراری نداشتم توی صورتم غرید
-همش تقصییر تو لعنتییییی
ترسیدم چشم هام از ترس باز شده بودن دستام می لرزیدن و نفس نفس می زدم
اون از شدت اعصابنیت قرمز شده بود و چشم هایش بزرگ شده بود و نفس نفس می زد توی چشم هام زل زد و یک نگاه به لبم کرد و به سمت لبم حمله ور شد
وحشیانه لب هامو می بوسید
انگار گرگی که چند روز غذا نخورده و امروز غذا گیرش اومده
با هرچی زور داشتم هلش دادم عقبم ولی اگه بگی تکون خورد بازم هل دادم که تکون خورد از لب هام دل کند ولی دستشو مشت کرد و زد توی دیوار کناریم دستش کامل پر خون شده بود
که اشکم سرازیر شد..بعد از دیدن اشکم ازم فاصله گرفت و آروم شد دوباره اومد سمتم و من و توی آغوشش گرفت
-ببخشید عروسکم
+هق...هق
-من دوستت دارم ولی تو فقط بلدی من و پس بزنی و جوری رفتار کنی که انگار من وجود ندارم .....چرا....من وجود دارم و می خام تو ماله من شی..من لیاقتت رو دارم ا/ت لطفا با من ازدواج کن تا بهت نشون بدم
حلقه ای. رو از جیب کتش بیرون آورد و سمتم گرفت
+چه جوری ثابتش میکنی ؟
-تو فقط بگو بله من زندگیمو به پات می ریزم عروسک
دروغ چرا منم ازش خوشم میاد پس با همون هق هق کردنم گفتم بله
«پایان»
- ۴.۲k
- ۱۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط