تصویر امام خمینی(ره) در قاب ذهن کودکانی که حالا بزرگ شدند
تصویر امام خمینی(ره) در قاب ذهن کودکانی که حالا بزرگ شدند
گوشم را تیز میکردم ببینم چه میگوید که آدمها اینطور گریه میکنند. از حرفهایش چندان سر درنمیآوردم. هرچه بود روضه نمیخواند. حرف گریهداری نمیزد. اما آنها مثل ابر بهار گریه میکردند. پای حرفهای معمولی. خمینی در ذهن من از اینجا شروع میشود. از تصویر مردی که آرام و با اطمینان حرف میزد و مردمی که بلندبلند گریه میکردند. من بچه بودم. آنقدر بچه که نه معنای این گریهها را بفهمم، نه وقتی مادربزرگم از روی صفحه تلویزیون دست امام را میبوسید، دلیل اینهمه محبت را درک کنم.
تصویرها یکییکی تشکیل میشدند. دبستانی شدم و همان مرد در صفحه اول کتابها مدام تکرار میکرد که امیدش به ماست. سه چهار سال بعد، صفحهای از مجله در ذهنم نقشبست که حرفهای بچههای مدرسه نیشابور با امام و پاسخ ایشان را نوشته بود. «میخواستیم شما را نصیحتکنیم». «چه خوب بود که نصیحتی را که در نظر داشتید، مینوشتید».
👈ادامه مطلب
لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=35535
@mafaz_news
گوشم را تیز میکردم ببینم چه میگوید که آدمها اینطور گریه میکنند. از حرفهایش چندان سر درنمیآوردم. هرچه بود روضه نمیخواند. حرف گریهداری نمیزد. اما آنها مثل ابر بهار گریه میکردند. پای حرفهای معمولی. خمینی در ذهن من از اینجا شروع میشود. از تصویر مردی که آرام و با اطمینان حرف میزد و مردمی که بلندبلند گریه میکردند. من بچه بودم. آنقدر بچه که نه معنای این گریهها را بفهمم، نه وقتی مادربزرگم از روی صفحه تلویزیون دست امام را میبوسید، دلیل اینهمه محبت را درک کنم.
تصویرها یکییکی تشکیل میشدند. دبستانی شدم و همان مرد در صفحه اول کتابها مدام تکرار میکرد که امیدش به ماست. سه چهار سال بعد، صفحهای از مجله در ذهنم نقشبست که حرفهای بچههای مدرسه نیشابور با امام و پاسخ ایشان را نوشته بود. «میخواستیم شما را نصیحتکنیم». «چه خوب بود که نصیحتی را که در نظر داشتید، مینوشتید».
👈ادامه مطلب
لینک کوتاه : https://mafaz.ir/?p=35535
@mafaz_news
۱.۹k
۱۵ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.