بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
مرحله ای خطیر :
در سلوک مرحله ای است که آن را موقف بی ترحم گویند.سالک در این مرحله، جسم و جانش از هر سو در معرض شلاق های زندگی قرار می گیرد.
فقر، بیماری، تنگدستی، اتهام، بی حرمتی، و حتی گاه لعن و نفرین، او را بی ترحم از هر سو مورد هجوم قرار می دهند. موقف سختی است اما او نباید از میدان بدر رود، حتی گاه نمی تواند از خود دفاع کند، بلکه باید تسلیم و پذیرای اراده الهی باشد و از این موقف عبور کند. زیرا قرار است از هر آنچه که برای اهل دنیا ارزش محسوب می شود، روح و جانش را گذر دهد و منیّت و خود بزرگ بینی اش را در هم شکند.
این ورطه از موارد امتحان الهی برای نیل به حقیقت نور وجود است.
و بعد از آن است که وصل به سرچشمه پاکی و خلوص محقق می شود. برای نیل به چنین جایگاه نابی، خداوند همه را امتحان میکند اما مقرّبین کویش را بیشتر و خطیر تر؛ - وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ - و قطعاً شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، زيان مالى وجانى و كمبود محصولات، آزمايش مىكنيم.(سوره بقره بخشی از آیه 155)
آن که بخواهد گذر از این مرحله برایش سهل و آسان باشد، باید از خدا به خدا پناه برَد. چه عبور از این موقف خطیر جز به لطف و مدد الهی ناممکن می نماید.
حکایت پاک رفتن : گفت: در چه کاری؟!
گفتمش: واقعاً میخواهی بدانی؟!
با شور و شوق گفت؛ آری.
مصمم گفتم؛ دارم برای مرگ آماده میشوم. خودم را برایش زیبا میکنم. پاک میکنم. پاک از همهچیز. زیرا قصد بازگشت به دنیای شما را ندارم. من دگر به این دنیا باز نمی گردم. پس باید همهٔ بارها را در همینجا خالی کنم. باید سبک شوم. زیرا قصد بردن هیچ داشتهای را ندارم. حتی نمیخواهم آگاهیها و دانستگیهای خود را با خود ببرم. نه آرزویی با خود میبرم و نه خواستهای. گذشته که جای خود را دارد! و دقیقاً از این روست که خداحافظی را ذکر هر روزهٔ خود کردهام و آن را نثار تمام این هستی رنگارنگ میکنم. خداحافظ!
مرحله ای خطیر :
در سلوک مرحله ای است که آن را موقف بی ترحم گویند.سالک در این مرحله، جسم و جانش از هر سو در معرض شلاق های زندگی قرار می گیرد.
فقر، بیماری، تنگدستی، اتهام، بی حرمتی، و حتی گاه لعن و نفرین، او را بی ترحم از هر سو مورد هجوم قرار می دهند. موقف سختی است اما او نباید از میدان بدر رود، حتی گاه نمی تواند از خود دفاع کند، بلکه باید تسلیم و پذیرای اراده الهی باشد و از این موقف عبور کند. زیرا قرار است از هر آنچه که برای اهل دنیا ارزش محسوب می شود، روح و جانش را گذر دهد و منیّت و خود بزرگ بینی اش را در هم شکند.
این ورطه از موارد امتحان الهی برای نیل به حقیقت نور وجود است.
و بعد از آن است که وصل به سرچشمه پاکی و خلوص محقق می شود. برای نیل به چنین جایگاه نابی، خداوند همه را امتحان میکند اما مقرّبین کویش را بیشتر و خطیر تر؛ - وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ - و قطعاً شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، زيان مالى وجانى و كمبود محصولات، آزمايش مىكنيم.(سوره بقره بخشی از آیه 155)
آن که بخواهد گذر از این مرحله برایش سهل و آسان باشد، باید از خدا به خدا پناه برَد. چه عبور از این موقف خطیر جز به لطف و مدد الهی ناممکن می نماید.
حکایت پاک رفتن : گفت: در چه کاری؟!
گفتمش: واقعاً میخواهی بدانی؟!
با شور و شوق گفت؛ آری.
مصمم گفتم؛ دارم برای مرگ آماده میشوم. خودم را برایش زیبا میکنم. پاک میکنم. پاک از همهچیز. زیرا قصد بازگشت به دنیای شما را ندارم. من دگر به این دنیا باز نمی گردم. پس باید همهٔ بارها را در همینجا خالی کنم. باید سبک شوم. زیرا قصد بردن هیچ داشتهای را ندارم. حتی نمیخواهم آگاهیها و دانستگیهای خود را با خود ببرم. نه آرزویی با خود میبرم و نه خواستهای. گذشته که جای خود را دارد! و دقیقاً از این روست که خداحافظی را ذکر هر روزهٔ خود کردهام و آن را نثار تمام این هستی رنگارنگ میکنم. خداحافظ!
- ۸۵۸
- ۱۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط