عشق ممنوعه من باز هوایت کردم

عشق ممنوعهٔ من باز هوایت کردم

توی این خلوت شب باز صدایت کردم

سیب سرخی شدی و دست رقیب افتادی

من چو ّادم نشدم ، زود رهایت کردم

او به تو داد دل و قلب تو هم راضی شد

از غمت سوختم و باز دعایت کردم

گرم آغوش رقیبم شدی و یادت رفت

قبل او در دل خود همچو خدایت کردم

رفته ای با دگری و دلم از غصه شکست

باز هم این دل بشکسته فدایت کردم

گر ز پیش تو برفت و دل تو تنها شد

پیش من باز نگرد چونکه رهایت کردم❤️


#F


@,,,,D
دیدگاه ها (۳)

یک لحظه نخور «حسرت» آن را که نداریراضی به همین چند قلم «مال»...

درتقدیر هرانسانی معجزه ای ازطرف خدا تعیین شده که قطعأ در زند...

ﻣﯽ ﺑﺨﺸﻢ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺭﺍ...!ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﺣﻮﺍﻟﯽِ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﻣﻦ...ﺗﺎ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺑ...

برای ملاقات شخصی به یکی از بیمارستانهای روانی رفتیم. بیرون ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط