تلنگر احساسی
#تلنگر_احساسی
+مطمئنی میخوای بری ؟
-آرهـ ... یه مدت سختشه ولی بعد فراموش میکنه
+چهار سال پیش همین حرفارو بهش زدم ...گفتم بعدیه مدت عادت میکنی،گفت بری میمیرم....گفتم ایناهمش حرفه....
تااینکه چند روز پیش تو آزمایشگاه اتفاقی همو دیدیم....جاخوردیم دوتامون...لای موهای رنگ شدش دوسه دونه موی سفید پیدا میشد...زیر چشاش چروک شده بود ، پیرشده بود ......
بهش گفتم : عوض شدی ....پیرشدی .....
گفت ولی تو در عوض انگار اصلا غم دلتنگی نداشتی
گفتم : توداشتی؟؟؟؟
گفت : اره ... چهارساله دارم با شام و ناهار قورتش میدم
به روی خودم نیاوردم
دست چپش حلقه داشت ، گفتم : ازدواج کردی ؟
گفت : آره
گفتم : دوسش داری ؟؟؟
گفت : مردخوبیه . موهاش مثه تو فر نیست ولی مهربونه ، چشاش مثه تو نیست ولی باچشاش میخنده ، اسمش ولی شبیه توعه .... همینش اول از همه چشمم و گرفت ....
گفتم : اینا نشد جواب ... دوسش داری ؟؟؟
گفت : نه به اندازه تو ...
همون لحظه پرستار صداش زد و برگه جواب آزمایشش و داد ... آزمایش بارداری کـ مثبت بود .... نگام کرد و اشکش و پاک کرد و گفت : پدر شو که نتونستم باعشق بخوام .... لااقل دعا کن بچمو با عشق بزرگ کنم .... خداکنه تموم شه دلتنگیام برات ....
رفت ودیگه ندیدمش ....
میدونی رفیق ؟ میخوام بگم بعضی دوس داشتنا واقعین و هیچ جوری ازذهن پاک نمیشن ... هرچقدرم بگذره ....
حالابازم میگم ....حواست بهش هس ؟ مثه من یه مادر بدون قلب نساز ....
🌿 ._ToOranG_.🌿
+مطمئنی میخوای بری ؟
-آرهـ ... یه مدت سختشه ولی بعد فراموش میکنه
+چهار سال پیش همین حرفارو بهش زدم ...گفتم بعدیه مدت عادت میکنی،گفت بری میمیرم....گفتم ایناهمش حرفه....
تااینکه چند روز پیش تو آزمایشگاه اتفاقی همو دیدیم....جاخوردیم دوتامون...لای موهای رنگ شدش دوسه دونه موی سفید پیدا میشد...زیر چشاش چروک شده بود ، پیرشده بود ......
بهش گفتم : عوض شدی ....پیرشدی .....
گفت ولی تو در عوض انگار اصلا غم دلتنگی نداشتی
گفتم : توداشتی؟؟؟؟
گفت : اره ... چهارساله دارم با شام و ناهار قورتش میدم
به روی خودم نیاوردم
دست چپش حلقه داشت ، گفتم : ازدواج کردی ؟
گفت : آره
گفتم : دوسش داری ؟؟؟
گفت : مردخوبیه . موهاش مثه تو فر نیست ولی مهربونه ، چشاش مثه تو نیست ولی باچشاش میخنده ، اسمش ولی شبیه توعه .... همینش اول از همه چشمم و گرفت ....
گفتم : اینا نشد جواب ... دوسش داری ؟؟؟
گفت : نه به اندازه تو ...
همون لحظه پرستار صداش زد و برگه جواب آزمایشش و داد ... آزمایش بارداری کـ مثبت بود .... نگام کرد و اشکش و پاک کرد و گفت : پدر شو که نتونستم باعشق بخوام .... لااقل دعا کن بچمو با عشق بزرگ کنم .... خداکنه تموم شه دلتنگیام برات ....
رفت ودیگه ندیدمش ....
میدونی رفیق ؟ میخوام بگم بعضی دوس داشتنا واقعین و هیچ جوری ازذهن پاک نمیشن ... هرچقدرم بگذره ....
حالابازم میگم ....حواست بهش هس ؟ مثه من یه مادر بدون قلب نساز ....
🌿 ._ToOranG_.🌿
۴.۳k
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.