مادربزرگم همیشه میگفت

مادربزرگـــــم همیشه میگفت :
قلبت که بی نظم زد ،
بدون که عاشقی …
اشکت که بی اختیار سرازیر شد ،
بدون که دلتنگی …
شبت که بی خواب گذشت ،
بدون که نگرانی …
روزت که بی شوق آغاز شد ،
بدون که ناامیدی …
سینت که بی جا آه کشید ،
بدون که پُرحسرتی …
دلت که بی دلیل گرفت ،
بدون که تنهائــــــی …
امروز تو نیستی مادربزرگ ،
امّا …
اما من به همهٔ اون حرفات رسیدم !
ایکاش قبل ِ رفتنت ، چارهٔ این وقتایی که
برام پیش بینی کردی رو هم میگفتــــی
دیدگاه ها (۲)

"از آدم ها در حد توانشان چیزی بخواهید" نه در حد ن...

پسرک باصدایی لرزان گفت : بابا پس فردا از طرف مدرسه میبرن ارد...

نیازی نیست اطرافمان پر از آدم باشد.همون چند نفری که اطرافمون...

مادربزرگــم همیشه میگفت :قلبت که بی نظم زد ،بدون که عاشقی …ا...

مادربزرگم همیشه می‌گفت:قلبت که بی‌نظم زد، بدون که عاشقی …اشک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط