{خدمتکار تمام وقت} پارت ۵
{خدمتکار تمام وقت} پارت ۵
پرش زمانی به ظهر
ا.ت میخواد غذا درست کنه ولی دستش به ادویه ای که خیلی بالاست نمیرسه
که یهو یه دست دور کمرش می یاد و اونو بالا می بره و ا.ت از دستاش فهمید که کوکه و خیلی قرمز شد
کوک هم که تازه ویندوزش بالا اومده بود از تو هوا ا.ت رو پرت کرد
هر دو تاشون قرمز شده بودن و به هم نگاه نمی کردن
کوک بدون هیچ حرفی رفت تو اتاقش
ا.ت هم چارپایه بر داشت رفت ادویه رو برداره
( قشنگ کیدراما که صحنه حساس تموم میکنن آخرشم قسمت بعد می بینی هیچ اتفاقی نیافتاده😂 )
پرش به یه هفته بعد
ویو ا.ت
الان که بهتر میشناسمش پسر خیلی خوبیه البته اگه کرم ریزی هاش رو حساب نکنی😑
ولی خدایی خوش به حال دوس دخترش ( الان ا.ت چرا اینو گفت🗿 )
پرش به نصف شب
ویو ا.ت
نصف شب با یه صدای بلند بیدار شدم؛ ترسیدم
بله ، آقا شروع کرده بود کنسرت گذاشتن😑
داشت نصف شب آهنگ میخوند
منم که تازه بیدار شده بودم مغزم کار نمیکرد و فهمیدم داره لایو میزاره
به دلیل نداشتن اعصاب و کار نکردن مغز با گوشی رفتم تو لایوش و نوشتم:[ بگیر کپه مرگتو بزار ] اتفاقا کوک هم خوندش
بعد با کله رفتم تو بالش و اون موقع از کارم راضی بودم و خوابیدم ولی وقتی بیدار شدم رو نمیشد تو صورتش نگاه کنم کوک هم انگار یه جورایی ازم اعصبانی بود
خواستم محو بشم که.......
___________________________________
به نظرتون قراره چی بشه؟😏
یاع یاع یاع ( خنده های شیطانی😂 )
پرش زمانی به ظهر
ا.ت میخواد غذا درست کنه ولی دستش به ادویه ای که خیلی بالاست نمیرسه
که یهو یه دست دور کمرش می یاد و اونو بالا می بره و ا.ت از دستاش فهمید که کوکه و خیلی قرمز شد
کوک هم که تازه ویندوزش بالا اومده بود از تو هوا ا.ت رو پرت کرد
هر دو تاشون قرمز شده بودن و به هم نگاه نمی کردن
کوک بدون هیچ حرفی رفت تو اتاقش
ا.ت هم چارپایه بر داشت رفت ادویه رو برداره
( قشنگ کیدراما که صحنه حساس تموم میکنن آخرشم قسمت بعد می بینی هیچ اتفاقی نیافتاده😂 )
پرش به یه هفته بعد
ویو ا.ت
الان که بهتر میشناسمش پسر خیلی خوبیه البته اگه کرم ریزی هاش رو حساب نکنی😑
ولی خدایی خوش به حال دوس دخترش ( الان ا.ت چرا اینو گفت🗿 )
پرش به نصف شب
ویو ا.ت
نصف شب با یه صدای بلند بیدار شدم؛ ترسیدم
بله ، آقا شروع کرده بود کنسرت گذاشتن😑
داشت نصف شب آهنگ میخوند
منم که تازه بیدار شده بودم مغزم کار نمیکرد و فهمیدم داره لایو میزاره
به دلیل نداشتن اعصاب و کار نکردن مغز با گوشی رفتم تو لایوش و نوشتم:[ بگیر کپه مرگتو بزار ] اتفاقا کوک هم خوندش
بعد با کله رفتم تو بالش و اون موقع از کارم راضی بودم و خوابیدم ولی وقتی بیدار شدم رو نمیشد تو صورتش نگاه کنم کوک هم انگار یه جورایی ازم اعصبانی بود
خواستم محو بشم که.......
___________________________________
به نظرتون قراره چی بشه؟😏
یاع یاع یاع ( خنده های شیطانی😂 )
۹.۸k
۱۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.