لایک؟
لایک؟
#پارت_۲
#بادیگارد_شیطون_من
های گایز
BADIGHARD_SHEYTON_ME
=کیم چانی(جانی) ÷کیم چانیول +یانگ سو
رئیس:همه بیاید اینجا عضو جدید داریم
همه دست از ورزش کردن برداشتن و اومدن سمت ما
رئیس:خب بچه ها ایشون برادر چانیول هست و میدونید چانیول میخاد ازدواج کنه و برادرش ی مدت به جای اون کار میکنه
خب،حواستون بهش باشه کمکش کنید تا راه بیوفته ،فعلاً
این و گفت و من بین این همه پسر تنها گذاشت
=سلام،من کیم جانی هستم برادر چانیول امیدوارم این مدت با هم دوستای خوبی باشیم
همه خودشون معرفی کردن و خش آمد گفتن و رفتن سراغ ورزش
ولی ی پسره موند لبخندی زد و گفت :من رفیق چانیول هستم،نگفته بود برادر داره!
=امم خب راست..من آمریکا بودم
+اهان راستی اسم من یانگ سو هست امید وارم باهم دوست های خوبی بشیم کمک خاسی درخدتم
و دستش و دراز کرد به طرف مثل بز به دستش نگا میکردم با تردید دست دادم که یهو گفت
+وای پسررر چه دستای نرمی دارییی،مثل بچه ۱ ساله
دستم از دستش کشیدم بیرون و گفتم
=من برم سراغ تمرینم
+بیا اول لباست عوض کن دنبالم بیا
دنبالش رفتم ی قسمت پر قفسه بود و هیچ اتاقی برای عوض کرد لباس نداشت
یانگ سو لباس هام دستم داد و گفت
+بدو پسر بپوش دیر شد
=کجا بپوشم؟
+همینجا دیگه بدو
چند مین بعد
+واییی جانی بدو دیگه من نگات نمیکنم
پشتش کرد بهم
یواش لباسام و عوض کردم
+برگردم
=برگرد
با چشمای اندازه توپ داشت نگام میکرد
=چته
+یا سَم و السامئین
تو چقد سفیدییییی
یواش اومد سمتم
من میرفتم عقب اون میومد جلو
تا اینکه پاش گیرد کرد به ی کیف و ...
عااا لایک یادت نره بیب
شرط:
like:20
kament:10
falower:405
#پارت_۲
#بادیگارد_شیطون_من
های گایز
BADIGHARD_SHEYTON_ME
=کیم چانی(جانی) ÷کیم چانیول +یانگ سو
رئیس:همه بیاید اینجا عضو جدید داریم
همه دست از ورزش کردن برداشتن و اومدن سمت ما
رئیس:خب بچه ها ایشون برادر چانیول هست و میدونید چانیول میخاد ازدواج کنه و برادرش ی مدت به جای اون کار میکنه
خب،حواستون بهش باشه کمکش کنید تا راه بیوفته ،فعلاً
این و گفت و من بین این همه پسر تنها گذاشت
=سلام،من کیم جانی هستم برادر چانیول امیدوارم این مدت با هم دوستای خوبی باشیم
همه خودشون معرفی کردن و خش آمد گفتن و رفتن سراغ ورزش
ولی ی پسره موند لبخندی زد و گفت :من رفیق چانیول هستم،نگفته بود برادر داره!
=امم خب راست..من آمریکا بودم
+اهان راستی اسم من یانگ سو هست امید وارم باهم دوست های خوبی بشیم کمک خاسی درخدتم
و دستش و دراز کرد به طرف مثل بز به دستش نگا میکردم با تردید دست دادم که یهو گفت
+وای پسررر چه دستای نرمی دارییی،مثل بچه ۱ ساله
دستم از دستش کشیدم بیرون و گفتم
=من برم سراغ تمرینم
+بیا اول لباست عوض کن دنبالم بیا
دنبالش رفتم ی قسمت پر قفسه بود و هیچ اتاقی برای عوض کرد لباس نداشت
یانگ سو لباس هام دستم داد و گفت
+بدو پسر بپوش دیر شد
=کجا بپوشم؟
+همینجا دیگه بدو
چند مین بعد
+واییی جانی بدو دیگه من نگات نمیکنم
پشتش کرد بهم
یواش لباسام و عوض کردم
+برگردم
=برگرد
با چشمای اندازه توپ داشت نگام میکرد
=چته
+یا سَم و السامئین
تو چقد سفیدییییی
یواش اومد سمتم
من میرفتم عقب اون میومد جلو
تا اینکه پاش گیرد کرد به ی کیف و ...
عااا لایک یادت نره بیب
شرط:
like:20
kament:10
falower:405
۶.۸k
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.