آمدی تسکین دهی گلهای باغ خانه را
آمدی تسکین دهی گلهای باغ خانه را
آن همه گلهای رنگین بعد تو پژمرده بود
نصف سیب باغ احساس مرا چیدی به عمد
نصف سیبی راکه آدم اشتباهی خورده بود
رفتی واشکم درون مشک من خشکیده شد
قطره ی اشک مراحافظ فقط نشمرده بود
نقره داغم کردی و مجنون صحراها شدم
لیلی احساس من در سینه ام افسرده بود
آمدی تا بار دیگر زندگی را جان دهی
نامم اما از میان زندگان خط خورده بود
#F
آن همه گلهای رنگین بعد تو پژمرده بود
نصف سیب باغ احساس مرا چیدی به عمد
نصف سیبی راکه آدم اشتباهی خورده بود
رفتی واشکم درون مشک من خشکیده شد
قطره ی اشک مراحافظ فقط نشمرده بود
نقره داغم کردی و مجنون صحراها شدم
لیلی احساس من در سینه ام افسرده بود
آمدی تا بار دیگر زندگی را جان دهی
نامم اما از میان زندگان خط خورده بود
#F
۳۶۵
۲۰ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.