از زبان ات

از زبان ا.ت
مثل همیشه در مغازه را باز کردم و سطل های

رنگی که داخلش گل های رنگارنگ خوشگل

و خوشرنگ داخلش بود را جلوی در گذاشتم

مغازه گذاشتم پیشبندم که خودم با دستای

خودم دوختم و طراحیش کردم را پوشیدم .

سلام من ا.ت هستم من با برادر م و خواهر کوچیکترم زندگی میکنم
مادر و پدرم در تصادف فوت شدن و من هم

حافظه ام را از دست دادم ولی خواهر و برادرم سالم موندن
و من از بچگی خواهر و برادر م را بزرگ کردم

و با مقدار پولی که پدرم داشت باهاش

گلخونه ی متوسطی خریدم و با پول که از

گلخونه در آوردم برای رزالیت و الکس کافه ی خریدم

امروز بیشتر از دیروز مشتری داشتم بعد

ازچند مین سری به رزالیت و الکس زدم

ا.ت:سلامممم

رزالیت:سلاممم

ا.ت:کار ها خوب میگزره؟

رزالیت:اوهوم

فلش به شوگا

شوگا....
دیدگاه ها (۵)

شوگا :چند روز دیگه فن ساین در دگو برگزار می‌کنیم و ...

پارت ۳ داخل مغازه شد حس میکرم آدم معروفی یا مافیایی چیزی ...

فیک یونگی برنده شد پس پارت یک یونگی را میزاریم

بفرستید

love Between the Tides²⁴تهیونگم: خوش گذشتتهیونگ: آره خیلی خو...

●بال های سیاه و سفید○پارت 15

پارت ۹۶ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط