عشق شیرین پارت2
عشق شیرین پارت2
میدوریا: از اون موقع1ماه گذشته من سعی کردم که به کاچان نزدیک تر شم و یه جورایی بهش بفهمونم که عاشقشم ولی اون تا حالا نفهمیده امروز میخوایم باهم تنهایی بریم لباس بخریم
رینگ ریننننگ
باکوگو: میدوریا جلو در خونتم آماده شدی بیا بیرون
+باشه اومدم
_خب بریم
+بیا اول بریم تو این مغازه هه
_عه باشه
میدوریا: من برم یه لباسی رو تست کنم بیام توام بقیه لباسارو ببین
+باش برو
میدوریا: آه این لباس خیلی بهم میاد اینو جلوش میپوشم قیافم بهتر شه شاید خوشش بیاد البته فک کنم کاچان اصلا بهم اهمیت نمیده
+اومدم
_عه اومدی...
+چی شد؟
میدوریا: عه چرا کاچان وقتی منو دید صورتش قرمز شد؟ نکنه اون عاشقمه... نه بابا نمیشه حتما گرمشه یا یچیز دیگه
+کاچان اگه گرمت شده بیا بریم کنار کولر خنک شی
_ ع. ه باش.ه. باشه اومدم
باکوگو: وای کم مونده بود لو برم تو اون لباس خیلی سکسی بود من هرچقدرم باهاش بد حرف میزدم قبلا بازم عاشقشم فرقی نمیکنه پس باهاش مهربون تر شدم ولی نمیتونم جلو خودمو بگیرم
+دکو منم برم یچی بپوشم بیام
_اوکی برو
+همم فک کنم این بهم بیاد
+میدوریا اومدم
میدوریا: وای کاچان خیلی خوشگل شده البته نمیتونم اینو واقعا بهش بگم
_خیلی بهت میاد
باکوگو: خیلی عاشقشم میدوریا: خیلی عاشقشم
میدوریا: بعد خرید برگشتیم خونه من و الان تو خونه منیم چون تنهاییم خیلی استرس دارم
باکوگو: تلویزیونو روشن میکنم
_باشه
باکوگو: میدوریازیاد حرف نمیزنه یعنی اتفاقی افتاده؟بزا بپرسم
+میدوریا چیزی شده؟
_نه قراره چی بشه؟
+آخه یکم تو خودت بودی
میدوریا: واییی یعنی نگرانم شده
_نه چیزی نیست
میدوریا: الان دیگه هوا تاریکه بزا بگم شبم بمونه
+کاچان نظرت چیه شبم بمونی الان هوا تاریکه نرو
_عه ولی...
+نه نیار بیا بریم بخوابیم
_ عه خب باشه
_عه میدوریا چرا تشک آوردی مگه پیش هم نمیخوابیم؟
+چی یعنی میخوای پیش هم رو تخت بخوابیم؟
_آره جا برا هردومون هست بیا
+باش. ه باشه
میدوریا: قلبم تند تند میزنه باورم نمیشه کنارش خوابیدم امیدوارم صدای قلبمو نشنوه
باکوگو: آه خجالت میکشم تو صورتش نگا میکنم خیلی به هم نزدیکیم
میدوریا: از اون موقع1ماه گذشته من سعی کردم که به کاچان نزدیک تر شم و یه جورایی بهش بفهمونم که عاشقشم ولی اون تا حالا نفهمیده امروز میخوایم باهم تنهایی بریم لباس بخریم
رینگ ریننننگ
باکوگو: میدوریا جلو در خونتم آماده شدی بیا بیرون
+باشه اومدم
_خب بریم
+بیا اول بریم تو این مغازه هه
_عه باشه
میدوریا: من برم یه لباسی رو تست کنم بیام توام بقیه لباسارو ببین
+باش برو
میدوریا: آه این لباس خیلی بهم میاد اینو جلوش میپوشم قیافم بهتر شه شاید خوشش بیاد البته فک کنم کاچان اصلا بهم اهمیت نمیده
+اومدم
_عه اومدی...
+چی شد؟
میدوریا: عه چرا کاچان وقتی منو دید صورتش قرمز شد؟ نکنه اون عاشقمه... نه بابا نمیشه حتما گرمشه یا یچیز دیگه
+کاچان اگه گرمت شده بیا بریم کنار کولر خنک شی
_ ع. ه باش.ه. باشه اومدم
باکوگو: وای کم مونده بود لو برم تو اون لباس خیلی سکسی بود من هرچقدرم باهاش بد حرف میزدم قبلا بازم عاشقشم فرقی نمیکنه پس باهاش مهربون تر شدم ولی نمیتونم جلو خودمو بگیرم
+دکو منم برم یچی بپوشم بیام
_اوکی برو
+همم فک کنم این بهم بیاد
+میدوریا اومدم
میدوریا: وای کاچان خیلی خوشگل شده البته نمیتونم اینو واقعا بهش بگم
_خیلی بهت میاد
باکوگو: خیلی عاشقشم میدوریا: خیلی عاشقشم
میدوریا: بعد خرید برگشتیم خونه من و الان تو خونه منیم چون تنهاییم خیلی استرس دارم
باکوگو: تلویزیونو روشن میکنم
_باشه
باکوگو: میدوریازیاد حرف نمیزنه یعنی اتفاقی افتاده؟بزا بپرسم
+میدوریا چیزی شده؟
_نه قراره چی بشه؟
+آخه یکم تو خودت بودی
میدوریا: واییی یعنی نگرانم شده
_نه چیزی نیست
میدوریا: الان دیگه هوا تاریکه بزا بگم شبم بمونه
+کاچان نظرت چیه شبم بمونی الان هوا تاریکه نرو
_عه ولی...
+نه نیار بیا بریم بخوابیم
_ عه خب باشه
_عه میدوریا چرا تشک آوردی مگه پیش هم نمیخوابیم؟
+چی یعنی میخوای پیش هم رو تخت بخوابیم؟
_آره جا برا هردومون هست بیا
+باش. ه باشه
میدوریا: قلبم تند تند میزنه باورم نمیشه کنارش خوابیدم امیدوارم صدای قلبمو نشنوه
باکوگو: آه خجالت میکشم تو صورتش نگا میکنم خیلی به هم نزدیکیم
۱۱.۶k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.