دوست داشتن تو یه بازی از پیش باخته بود
دوست داشتن تو یه بازی از پیش باخته بود
پارت اول
ویو هانا
سلام من هانا هستم پارک هانا ۲۵ ساله و یک ساله با یونگی آشنا شدم شاید براتون سوال پیش آمده باشه چجوری با یونگی آشنا شدم خوب بزار براتون تعریف کنم
فلش بک به زمانی که اولین با همو دیدن
ویو هانا
حالم خیلی بد بود تازه برادرم رو از دست داده بودم زیاد وضع روحی خوبی نداشتم تو کافه نشسته بودم منتظر بودم جیمین (یکی از دوستاشه) بیاد با صدای زنگوله در سرمو بالا آوردم
ویو یونگی
همینجوری داشتم تو خیابون راه میرفتم تازه با خانوادم دعوام شده بود حوصله نداشتم برگردم اونجا هوا هم ابری بود و داشت نم نم بارون میومد برا چند لحظه بوی قهوه به سرم خورد سرمو آوردم بالا دیدم جلوم یه کافه حالت چوبی هست که جلوش با نور زرد تزئین شده و کلی گل هم جلوش هست داخل کافه پر بود از زوج های بود که داشتن باهم حرف میزدن یک دفعه چشمم خورد به یه دختر که با غمگین ترین حالت نشسته یه نگاه به اسم کافه کردم اسمشم آرامش بخش بود {کافه نم} هومم (توجه نمیدونم همچین کافه ای تو بوسان هست یا نه ولی تو گرگان هست خیلی باحاله) رفتم داخل کافه که صدا زنگوله در به صدا در اومد
ویو هانا
نشسته بودم که احساس کردم یه نفر بالا سرمه بدون اینکه به یارو نگاه کنم گفتم +بیشعور احمق چرا آنقدر دیر.... حرفم با دیدنش قطع شد +آ،آها ببخشید فکر کردم دوستمه _عیب نداره هومم چرا آنقدر ناراحتی +فکر نکنم ربطی داشته باشه _ولی میتونی درد و دل کنی +من حتی تو رو هم نمیشناسم _عاها ببخشید حواسم نبود یونگی هستم مین یونگی شوگا هم صدام میکنن و ۲۹ سالمه +منم پارک هانا هستم ۲۵ سالمه _خوشبختم +همچنین _خوب درد و دل چون منم خیلی دلم پره +خوب من برادرم رو از دست دادم تو یه تصادف با هم بودیم یه کامیون به ماشین زد و برادرم برا اینکه من آسیب نبینم سریع بغلم کرد و خودش آسیب دید _چه بد اسم برادرت چیه +پارک چانیول _چ،چی؟!+چیشد یه دفعه ؟!_چا،چانیول دوست خیلی صمیمی من بود +آه ... و تو _اها من خوب آدم زیاد اجتماعی نیستم میدونی خودم نمیدونم چرا ولی خانوادم با من مشکل دارن کلا با به دنیا اومدن من مشکل دارن (گایز اینا. فیکه واقعیت ندارد لطفاً نیاین دایرکت و بگین تو آرمی نیستی کلی حرف های بی خود دیگه )
+واقعا برات متاسفم
_میشه بیشتر آشنا بشیم +چ،چی آه باشه حتما
... داشتیم حرف میزدیم که دیدم جیمین با دو داره میاد سمتم #آه هانا ترافیک بود ببخ... چی تو کی هستی حتما مزاحم هانا شدی نه ببین آقای محترم برو گمشو تا نزدم لهت کنم _چ،چی؟!#کری؟!+هعی جیمینا دوست جدیدمه #چی سریعتر بنال دیگه +😐#ببخشید بنده جیمین هستم پارک جیمین _چی برادر هانا هستی #نه 😐 فقط دوستشم _اها ببخشید +خواهش ...که یکدفعه ...
نظر یادتون نره
#bts#army#BANGTAN#YOONGI
پارت اول
ویو هانا
سلام من هانا هستم پارک هانا ۲۵ ساله و یک ساله با یونگی آشنا شدم شاید براتون سوال پیش آمده باشه چجوری با یونگی آشنا شدم خوب بزار براتون تعریف کنم
فلش بک به زمانی که اولین با همو دیدن
ویو هانا
حالم خیلی بد بود تازه برادرم رو از دست داده بودم زیاد وضع روحی خوبی نداشتم تو کافه نشسته بودم منتظر بودم جیمین (یکی از دوستاشه) بیاد با صدای زنگوله در سرمو بالا آوردم
ویو یونگی
همینجوری داشتم تو خیابون راه میرفتم تازه با خانوادم دعوام شده بود حوصله نداشتم برگردم اونجا هوا هم ابری بود و داشت نم نم بارون میومد برا چند لحظه بوی قهوه به سرم خورد سرمو آوردم بالا دیدم جلوم یه کافه حالت چوبی هست که جلوش با نور زرد تزئین شده و کلی گل هم جلوش هست داخل کافه پر بود از زوج های بود که داشتن باهم حرف میزدن یک دفعه چشمم خورد به یه دختر که با غمگین ترین حالت نشسته یه نگاه به اسم کافه کردم اسمشم آرامش بخش بود {کافه نم} هومم (توجه نمیدونم همچین کافه ای تو بوسان هست یا نه ولی تو گرگان هست خیلی باحاله) رفتم داخل کافه که صدا زنگوله در به صدا در اومد
ویو هانا
نشسته بودم که احساس کردم یه نفر بالا سرمه بدون اینکه به یارو نگاه کنم گفتم +بیشعور احمق چرا آنقدر دیر.... حرفم با دیدنش قطع شد +آ،آها ببخشید فکر کردم دوستمه _عیب نداره هومم چرا آنقدر ناراحتی +فکر نکنم ربطی داشته باشه _ولی میتونی درد و دل کنی +من حتی تو رو هم نمیشناسم _عاها ببخشید حواسم نبود یونگی هستم مین یونگی شوگا هم صدام میکنن و ۲۹ سالمه +منم پارک هانا هستم ۲۵ سالمه _خوشبختم +همچنین _خوب درد و دل چون منم خیلی دلم پره +خوب من برادرم رو از دست دادم تو یه تصادف با هم بودیم یه کامیون به ماشین زد و برادرم برا اینکه من آسیب نبینم سریع بغلم کرد و خودش آسیب دید _چه بد اسم برادرت چیه +پارک چانیول _چ،چی؟!+چیشد یه دفعه ؟!_چا،چانیول دوست خیلی صمیمی من بود +آه ... و تو _اها من خوب آدم زیاد اجتماعی نیستم میدونی خودم نمیدونم چرا ولی خانوادم با من مشکل دارن کلا با به دنیا اومدن من مشکل دارن (گایز اینا. فیکه واقعیت ندارد لطفاً نیاین دایرکت و بگین تو آرمی نیستی کلی حرف های بی خود دیگه )
+واقعا برات متاسفم
_میشه بیشتر آشنا بشیم +چ،چی آه باشه حتما
... داشتیم حرف میزدیم که دیدم جیمین با دو داره میاد سمتم #آه هانا ترافیک بود ببخ... چی تو کی هستی حتما مزاحم هانا شدی نه ببین آقای محترم برو گمشو تا نزدم لهت کنم _چ،چی؟!#کری؟!+هعی جیمینا دوست جدیدمه #چی سریعتر بنال دیگه +😐#ببخشید بنده جیمین هستم پارک جیمین _چی برادر هانا هستی #نه 😐 فقط دوستشم _اها ببخشید +خواهش ...که یکدفعه ...
نظر یادتون نره
#bts#army#BANGTAN#YOONGI
۱۳.۹k
۰۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.