دوست داشتن تو یه بازی از پیش باخته بود
دوست داشتن تو یه بازی از پیش باخته بود
پارت دوم
ویو ا.ت(هانا)
که یکدفعه.....
جیمین گفت #میگم ا.ت هوا سرده بیا بریم خونه +چ،چی نهه من دوست دارمم #بیا بریم دختره لوس +نموخام #ا.ت😒+باشه
جیمین و یونگی و ا.ت رفتن سمت ماشین که ماشین جیمین روشن نشد و یونگی اونا رو رسوند (پایان فلش بک) و از اون روز به بعد بود که یونگی و ا.ت عاشق هم شدن ههه عاشق؟! میشه اسمش رو عشق گذاشت عشقی که معلوم تهش کی به کی میرسه عشقه ؟!قطعا نیست
ا.ت داشت قهوه میخورد که زنگ خونش به. صدا در اومد رفت باز کرد که دید سه. تا مرد با ماسک جلوش وایستادن اولش ترسید فکر کرد دزدن ولی بعد فهمید این آدما جیمین و یونگی و هوپی هستن تعارف کرد اومدن تو +به چه عجب یادی از ما کردین #میخوای بریم +از همون اول هم پرو بودی #و هستم (گایژ علامت #=جیمین هست @=هوپی) _باز شما شروع کردین @😒 #من قهوه میخوام +من هنوز نپرسیدم#حالا گفتم بریززز +هوفف شما چی میخواید @ _ قهوه +باشه ... ا.ت رفت قهوه درست کنه @کی میخوای بهش بگی _نمیدونم خودم نمیدونم #مطمئنم دلش بدجور میشکنه _میترسم بگم @بالخره که باید بگی #راست میگه@میخوای من بگم _یااا چ،چی میگیی الان آخه @بالخره که چی هاا(کمی داد) #میشنوه بس کنید .... همینجوری داشتن حرف میزدن. که یکنفر کلید انداخت آمد داخل _هعی تو کی هستی؟!#آه نامجونن ... ا.ت با سینی قهوه اومد نامجون رو که دید سریع قهوه هارو گذاشت رو میز رفت بغلش کرد +واییی نامجونااا &آرام بچه +هعیی. _تو کی هستی؟! +آه این دوست بچگیم هست @کلید خونه رو داره اونوقت ؟!#یاا +إهم اون. زمان که برادرم بود نامجون کلید خونه رو داشت که بیاد اینجا الان برادرم مرده ولی نامجون کلید رو داره _چرا باید برادرت کلید رو بده به نامجون +آیشش چانیول یه خرگوش داشت که خیلی دوسش داشت وقتایی که سفر کاری میرفت نامجون حواسش بود به اون خرگوش @مگه تو نبودی ؟!+به من اعتماد نداشت &بابا بسه دیگه @راستی دو روز دیگه قرارهای اتفاق مهمی بیافته +چه اتفاقی ؟!#قراره یونگی بهت یه چیزی بگه _چی؟!+👀 _م،من نه بابا دروغ میگن @یونگی 😒😐_ب،باشع داشتیم حرف میزدیم و....
نظر یادتون نره!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#YOONGI#SUGA
پارت دوم
ویو ا.ت(هانا)
که یکدفعه.....
جیمین گفت #میگم ا.ت هوا سرده بیا بریم خونه +چ،چی نهه من دوست دارمم #بیا بریم دختره لوس +نموخام #ا.ت😒+باشه
جیمین و یونگی و ا.ت رفتن سمت ماشین که ماشین جیمین روشن نشد و یونگی اونا رو رسوند (پایان فلش بک) و از اون روز به بعد بود که یونگی و ا.ت عاشق هم شدن ههه عاشق؟! میشه اسمش رو عشق گذاشت عشقی که معلوم تهش کی به کی میرسه عشقه ؟!قطعا نیست
ا.ت داشت قهوه میخورد که زنگ خونش به. صدا در اومد رفت باز کرد که دید سه. تا مرد با ماسک جلوش وایستادن اولش ترسید فکر کرد دزدن ولی بعد فهمید این آدما جیمین و یونگی و هوپی هستن تعارف کرد اومدن تو +به چه عجب یادی از ما کردین #میخوای بریم +از همون اول هم پرو بودی #و هستم (گایژ علامت #=جیمین هست @=هوپی) _باز شما شروع کردین @😒 #من قهوه میخوام +من هنوز نپرسیدم#حالا گفتم بریززز +هوفف شما چی میخواید @ _ قهوه +باشه ... ا.ت رفت قهوه درست کنه @کی میخوای بهش بگی _نمیدونم خودم نمیدونم #مطمئنم دلش بدجور میشکنه _میترسم بگم @بالخره که باید بگی #راست میگه@میخوای من بگم _یااا چ،چی میگیی الان آخه @بالخره که چی هاا(کمی داد) #میشنوه بس کنید .... همینجوری داشتن حرف میزدن. که یکنفر کلید انداخت آمد داخل _هعی تو کی هستی؟!#آه نامجونن ... ا.ت با سینی قهوه اومد نامجون رو که دید سریع قهوه هارو گذاشت رو میز رفت بغلش کرد +واییی نامجونااا &آرام بچه +هعیی. _تو کی هستی؟! +آه این دوست بچگیم هست @کلید خونه رو داره اونوقت ؟!#یاا +إهم اون. زمان که برادرم بود نامجون کلید خونه رو داشت که بیاد اینجا الان برادرم مرده ولی نامجون کلید رو داره _چرا باید برادرت کلید رو بده به نامجون +آیشش چانیول یه خرگوش داشت که خیلی دوسش داشت وقتایی که سفر کاری میرفت نامجون حواسش بود به اون خرگوش @مگه تو نبودی ؟!+به من اعتماد نداشت &بابا بسه دیگه @راستی دو روز دیگه قرارهای اتفاق مهمی بیافته +چه اتفاقی ؟!#قراره یونگی بهت یه چیزی بگه _چی؟!+👀 _م،من نه بابا دروغ میگن @یونگی 😒😐_ب،باشع داشتیم حرف میزدیم و....
نظر یادتون نره!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#YOONGI#SUGA
۱۰.۶k
۰۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.