آمدی در خواب من دیشب چه کاری داشتی

آمدی در خوابِ من دیشب چه کاری داشتی
اِی عجب از این طرفها هم گذاری داشتی

راه را گم کرده بودی نیمه شب شاید عزیز❤
یا که شاید با دلِ تَنگم قراری داشتی...

مِهربانی هم بلد بودی عجب نامهربان
بعدِ عمری یادت افتاده که یاری داشتی..

سر به زیرانداختی و گفتی آهسته سلام
لب فروبستی نگاه شرمساری داشتی

خواستم چیزی بگویم گریه بُغضم را شکست😔
نه نگفتم سالها چشم انتظاری داشتی

با نوازش می کشیدی آه و می گفتی ببخش
سربه دوشم هِق هِقِ بی اختیاری داشتی

وقتِ رفتن بغض کردی خیره ماندی سویِ من
شاید از دیوانه یِ خود انتظاری داشتی

صبح بوی گل تمامِ خانه را پر کرده بود
کاش می شد باز در خوابم گذاری داشتی...♥ 😔
#شهریار
دیدگاه ها (۱)

وقتی میخواین سراغشو بگیرین مثل بافقی بپرسین:باعثِ خوشحالیِ ج...

دور مانده‌ام.چون جزیره‌ای ناشناخته،در انتهایِ دریایی که دیگر...

کاش میشد وقتی اخوان ثالث میگه"برو آنجا که تو را منتظرند" ازش...

هَر کسی را به تو این مِیل نباشد که مَرا..😌 🍃 ❤

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط