دست خودم نبست
°°°
دستِ خودم نبست
صدایت که در گوشم میپیچد
تپشی نامنظم ،
سراسرِ وجودم را میلرزاند
یکباره قلب میشوم
مرجانم که میگویی
بغضی سنگین گلوی دردناکم را میگیرد
حنجره ام از جانم گفتن می ایستد
یک سکوتِ مطلق میشود کلِ مرجان !
.
هرچه بیشتر صدایم میکنی
گریه امانم را بیشتر به یغما میبَرَد
هزار جانم در گلوی وامانده ام ،
درمانده ی گفتن است وُ
میترسم بگویم وُ تو بدانی گریانَم !
.
بدانی زیرِ قولم میزنم هر روز
هر لحظه
هرجا که هستم
به حسرتِ بودنت میگِریَم وُ تمامِ دنیا
هر ثانیه هزار بار بر سرَم خراب میشود
ببخشم امیر ،
از جانمی که گفتم وُ
بغضی که شکست
و شکستی از غمِ اشکم !
.
فرصتِ حرف نیست در این چند دقیقه ی بی انصاف !
.
به رویایَت که میرسَم
در تلخترین لحظه ی گریه
احساسِ گرمی در عمقِ وجودم فریاد میزند
روزی تو می آیی و میمانی و دیگر نمیروی
.
تو هستی همیشه ،
هرچقدر دور هم که باشی
عاشقِ مرجانی وُ
این تمامِ دار وُ ندارِ من است !
.
رینگتونِ گوشی به خودَم می آوردَم
آهنگِ تنهایی نَرو از پویا بیاتی ،
هنوز با تماسِ تو داد میزند !
.
عشق یعنی دلِ تو
یعنی تماسِ دوباره ی تو
وقتی صدای گریانم را تا خندان نَشنَوی
تا برایَت نَخَندم
آرام نمیگیرد وُ
همین احساسِ بینِ ماست
که برایَش تا پایِ مرگ ایستاده ام...
دستِ خودم نبست
صدایت که در گوشم میپیچد
تپشی نامنظم ،
سراسرِ وجودم را میلرزاند
یکباره قلب میشوم
مرجانم که میگویی
بغضی سنگین گلوی دردناکم را میگیرد
حنجره ام از جانم گفتن می ایستد
یک سکوتِ مطلق میشود کلِ مرجان !
.
هرچه بیشتر صدایم میکنی
گریه امانم را بیشتر به یغما میبَرَد
هزار جانم در گلوی وامانده ام ،
درمانده ی گفتن است وُ
میترسم بگویم وُ تو بدانی گریانَم !
.
بدانی زیرِ قولم میزنم هر روز
هر لحظه
هرجا که هستم
به حسرتِ بودنت میگِریَم وُ تمامِ دنیا
هر ثانیه هزار بار بر سرَم خراب میشود
ببخشم امیر ،
از جانمی که گفتم وُ
بغضی که شکست
و شکستی از غمِ اشکم !
.
فرصتِ حرف نیست در این چند دقیقه ی بی انصاف !
.
به رویایَت که میرسَم
در تلخترین لحظه ی گریه
احساسِ گرمی در عمقِ وجودم فریاد میزند
روزی تو می آیی و میمانی و دیگر نمیروی
.
تو هستی همیشه ،
هرچقدر دور هم که باشی
عاشقِ مرجانی وُ
این تمامِ دار وُ ندارِ من است !
.
رینگتونِ گوشی به خودَم می آوردَم
آهنگِ تنهایی نَرو از پویا بیاتی ،
هنوز با تماسِ تو داد میزند !
.
عشق یعنی دلِ تو
یعنی تماسِ دوباره ی تو
وقتی صدای گریانم را تا خندان نَشنَوی
تا برایَت نَخَندم
آرام نمیگیرد وُ
همین احساسِ بینِ ماست
که برایَش تا پایِ مرگ ایستاده ام...
- ۹۸۳
- ۲۸ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط