اگه بعد از دعوا موقع خواب بغلشون کنی
اگه بعد از دعوا موقع خواب بغلشون کنی
(پارت4)
کاراکتر:چیفویو و تاکمیچی
برای نوشتنش زحمت کشیدم به مغزم فشار آوردم حمایت شه لطفا مرسی❤️🩹🫀
1-چیفویو:
ا/ت:تو به اون گربه سیاه باجی زاده بیشتر از من اهمیت میدی با تاکمیچی بیشتر وقت میگذرونی از غذا های میتسویا بیشتر از غذا های من تعریف میکنی اصلا قهرم باهات
چیفویو:گشنمه
ا/ت:همین الان شام خوردی اصلا شنیدی چ...
چیفویو:هامممم شب بخیر
ا/ت:وات!؟
(ذهن چیفویو:خب خداروشکر راهکار موقع دعوایی که با بچه های دسته اول پیدا کردیم جواب داد همینجوری بی تفاوت ادامه میدم هوفففف)
چیفویو رفت و رو تخت خوابید و بالشت رو بغل کرد بالشت رو از بغلش کشیدی و
ا/ت:چیفویو دیگه دوسم نداری
و خودت رو تو بغلش جا کردی چیفویو بعد از چند ثانیه محکم بغلت کرد:عاشقتم پرنسس من
2-تاکمیچی:
ا/ت:تو به بیمارستان بیشتر از من تعهود داری کلا اونجایی گردنبند هینا هم که هنوز گردنته تازشم تو تومان رو بیشتر از من دوست داری از جلو چشمام ساکت شو
تاکمیچی:چشم ببخشید
ا/ت:ساکتتتتتتتتتت
ا/ت با عصبانیت رفت رو تخت دراز کشید تاکه آمد و کنارت روی تخت نشست:ببخشید دیگه من تو رو خیلی دوست دارم
پشتت رو بهش کردی و خوابیدی بعد از یه روب بیدار شدی دیدی بدون بالشت و پتو خوابش برده
پتو رو کشیدی روش ، بغلش کردی توی خوب زمزمه کرد: مرسی که هنوز هم کنارمی دوست دارم
+و پایان موضوع بدی چی باشه!؟
(پارت4)
کاراکتر:چیفویو و تاکمیچی
برای نوشتنش زحمت کشیدم به مغزم فشار آوردم حمایت شه لطفا مرسی❤️🩹🫀
1-چیفویو:
ا/ت:تو به اون گربه سیاه باجی زاده بیشتر از من اهمیت میدی با تاکمیچی بیشتر وقت میگذرونی از غذا های میتسویا بیشتر از غذا های من تعریف میکنی اصلا قهرم باهات
چیفویو:گشنمه
ا/ت:همین الان شام خوردی اصلا شنیدی چ...
چیفویو:هامممم شب بخیر
ا/ت:وات!؟
(ذهن چیفویو:خب خداروشکر راهکار موقع دعوایی که با بچه های دسته اول پیدا کردیم جواب داد همینجوری بی تفاوت ادامه میدم هوفففف)
چیفویو رفت و رو تخت خوابید و بالشت رو بغل کرد بالشت رو از بغلش کشیدی و
ا/ت:چیفویو دیگه دوسم نداری
و خودت رو تو بغلش جا کردی چیفویو بعد از چند ثانیه محکم بغلت کرد:عاشقتم پرنسس من
2-تاکمیچی:
ا/ت:تو به بیمارستان بیشتر از من تعهود داری کلا اونجایی گردنبند هینا هم که هنوز گردنته تازشم تو تومان رو بیشتر از من دوست داری از جلو چشمام ساکت شو
تاکمیچی:چشم ببخشید
ا/ت:ساکتتتتتتتتتت
ا/ت با عصبانیت رفت رو تخت دراز کشید تاکه آمد و کنارت روی تخت نشست:ببخشید دیگه من تو رو خیلی دوست دارم
پشتت رو بهش کردی و خوابیدی بعد از یه روب بیدار شدی دیدی بدون بالشت و پتو خوابش برده
پتو رو کشیدی روش ، بغلش کردی توی خوب زمزمه کرد: مرسی که هنوز هم کنارمی دوست دارم
+و پایان موضوع بدی چی باشه!؟
۵.۷k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.