قسمت اول پارت دوم

قسمت اول .پارت دوم

سرم رو با تعجب بلند کردم که نگاهم با پسری که روبه روم ایستاده بود گره خورد حتی نمیتونستم حرفی بزنم یعنی ؟! وقتی نگاه خیرمو دید پوزخندی زد اما من هنوز هم سکوت کرده بودم اون ...انگشت شصتشو به گوشه لبش کشید و با همون پوزخند گفت :
اوه پس اون دختر تویی !
نفس عمیقی کشیدم ، یعنی ممکنه این همون پسری باشه که رزی گفت ؟همونی که قلبش بیماره درست مثل مامانم که ...
اروم لب زدم :کریس وو؟!!
با خارج شدن اسمش از زبون من حس کردم شونه هام درست جایی بین دستاش در حال له شدن هستن ، فاصله ی کمی بینمون وجود داشت و از شدت درد چهرم درهم شد که یهو داد زد :
اره خودمم همونی که اسمت مدام باعث عذاب این روزاش شده مزاحت ایجاد کردن برات لذت بخشه نه ؟!اصلا تو میدونی من کیم ؟!
چشمام رو روی هم فشار دادم مگه لی و رزی نگفته بودن مگه اونا نبودن که من و به اینجا کشوندن ... صدای مامانم درست لحظه مرگش توی گوشم پیچید :
دختر تو اصلا میدونی من کیم ؟
باتکون شدیدی که به بدنم وارد شد نگاهم بی رمق به چشماش افتاد از زور عصبانیت قرمزشده بود و ابروهاش در هم گره خورده بودن در عوض من بعضص بدی تو گلوم جا خوش کرده بود یاد مامان ،برخورد این غریبه همه و همه جمع شده بودن تا این بغض رو به وجود بیارن این برخورد شاید فکرشم نمیکردم ، نگاهم به اطراف افتاد تعداد زیادی دورمون جمع شده بودن فلش های دوربیناشون به چشم میخورد انگار این پسر براشون اشنا بود ، کریس شکه ازم فاصله گرفت و کلاهشو روی سرش گذاشت و نگاهم کرد نمیدونم تو چشمام چی دید که گره ابرو هاش باز شد اما انگار اینبار نوبت به من رسیده بود گونه هام خیس شده بودن بارون نمیومد اما چشمای من عجیب هوس باریدن کرده بودن دل نازک شده بودم ؟نتونستم جلوی خودم و بگیرم بی توجه به ادمای دورم یهو داد زدم :
اره ،اره من اشتباه کردم اما...
دستم رو که دیگه حس نداشت بالا بردم و روی سینه ی سمت چپش قرار دادم و باصدایی که هر لحظه بیشتر تحلیل میرفت گفتم :
اما من لعنتی به خواست خودم اینجا نیومدم ...من ، من فقط اومدم که این و اروم کنم که دیگه گذشته تکرار نشه
بهت زده خواست چیزی بگه که چند قدم ازش دور شدم و ناباورانه شروع به دویدن کردم و از بین جمعیت خودم رو بیرون کشیدم و درست تا خونه دویدم .
خودم رو روی تخت رها کردم و دوباره با بسته شدن چشمام خیس شدن گونه هام رو حس کردم ...
دیدگاه ها (۱)

قسمت اول پارت سوممامان مامان تقصیر منه مگه نه مامان توراخدا ...

قسمت اول پارت اخردوروز بعد نگاه دیگه ای به خودم تو اینه اندا...

سلام این اولین قسمت از فیک تمام زندگیه من به دلایلی مجبور به...

رمان :وقتی همه کسم شدی یا تمام زندگی من «내 인생 전부»شخصیت های ا...

part:1 mirror of moira

قهوه تلخ پارت ۵۷سان: من نمیخوام بیامویلیام: برای چی؟سان: آخه...

/ℛℐ𝒩𝒢 ℳ𝒜𝒮𝒦/ᴾᵃʳᵗ ⁸..چشمام به شدت سیاهی میرفت ، ضربه شدیدی بود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط