خاطره ها را

خاطره ها را
نمی شود که گلچین کرد..
هر کدامشان که دلش خواست
سرش را می اندازد پایین و می آید به خانه و می رود توی اتاق و دراز می کشد روی تخت و منتظر می ماند خوابم بیاید
خوابم بیاید و بروم و دراز به دراز خاطره ای که منتظر من است
بخوابم
خاطره ها را نمی شود که گلچین کرد
هر کدامشان که دلش خواست
می آید و مرورم می کند
آنقدر مرورم می کند که خوابم بپرد
آنقدر که گاهی به سرم میزند سرشان را بگذارم لب باغچه و گوش تا گوش ببرم...


رویا شاه حسین زاده
#خاص
دیدگاه ها (۷)

خدایا ما را برگردان به روزهایی که سلامتی اینقدر گریزپا نبود،...

کنارِ من باشحتی اگر بهار نیایدحتی اگر پرنده‌ای نخواندحتی اگر...

گاهی از دوستت، رفیقت، همسایه‌ات سراغی بگیر که شاید امروز سخت...

دیگر پنجره را باز نمیکند....گل های شمعدانی را آب نمیدهد...از...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

ازمایشگاه سرد

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭⁵ باید به جوری از دلش دربیارم، اصلا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط