رمان عمارت ارباب جئون
p²
ات : ج...جونگکوک؟!
کوک : آت
آجوما : پاشو ببینم دختر جون
ات : ت...تو ارباب عمارت هستی؟!
کوک : ارع چطور
آجوما : بلند شو دختره ی احمق
کوک : هی زنتیکه هرزه درست حرف بزن...میدونی این کیه ؟!(عربده)
بلند شد آت
ات : م... ممنون...بلند میشه...ببخشید...م...من میرم تو..ا..اتاقم
کوک : برو بعداً کارت دارم
ات : ممنون...ی تعظیم کوتاه کردم و رفتم سمت اتاقم...در رو بستم و نفس نفس میزدم...ا...اون کوک بود؟! ...دوست پسر سابقم؟!...² سال پیش از دستش فرار کردم..و..ولی
ات : ج...جونگکوک؟!
کوک : آت
آجوما : پاشو ببینم دختر جون
ات : ت...تو ارباب عمارت هستی؟!
کوک : ارع چطور
آجوما : بلند شو دختره ی احمق
کوک : هی زنتیکه هرزه درست حرف بزن...میدونی این کیه ؟!(عربده)
بلند شد آت
ات : م... ممنون...بلند میشه...ببخشید...م...من میرم تو..ا..اتاقم
کوک : برو بعداً کارت دارم
ات : ممنون...ی تعظیم کوتاه کردم و رفتم سمت اتاقم...در رو بستم و نفس نفس میزدم...ا...اون کوک بود؟! ...دوست پسر سابقم؟!...² سال پیش از دستش فرار کردم..و..ولی
- ۸.۳k
- ۰۶ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط