قسمت یازدهم

قسمت یازدهم
روزهای منتهی به انقلاب، مسیرهایی که از قبل در گروه‌ها مشخص شده بود ، برای شعار دهی می‌رفتند. شبها جمع می‌شدند از دو سه_ نفر شروع می‌کردند به شعار دادن تا اینکه به بالا ی ۵۰ نفر می‌رسیدند بعد دوباره سریع پخش می‌شدند تا گیر شهربانی نیفتند. اعلامیه و عکس امام به وفور پخش می کردند.
شب‌ها مسیرهایی که قرار بود راهپیمایی شود لامپ را می‌شکستند تا تاریکی شود و بتوانند از کوچه پس کوچه‌ها فرار کنند .محسن کفش چینی پا می‌کرد تا موقع فرار گیر نیفتد. می‌گفت :" شلوار دمپادار بپوشیم، جلوی فرارمون رو می‌گیره." برای همین شلوار جین می‌پوشید تا موقع تظاهرات‌ها بتواند راحت‌تر فرار کند. اعلامیه‌ها را با برخی بچه‌های محل که بعدها شهید شدند می‌بردند در خانه‌های مردم پخش می‌کردند. روزهای دی و بهمن سال ۱۳۵۷ یادم هست صابون و بنزین تهیه می‌کردند و می‌آوردند در حیاط خانه ما با شیشه کوکتل مولوتوف درست می‌کردند برای آتش زدن در تظاهرات استفاده کنند.
حمید فخری زاده برادر شهید
..... ادامه دارد
#فخر_مقدس
#برگی_از_زندگی_شهید_محسن_فخری_زاده
#شهید_فخری_زاده
#شهید_سلیمانی_فیزیک_هسته_ای_محسن_فخری_زاده
#شهید_فخری_زاده_خار_چشم_اسرائیل
دیدگاه ها (۰)

آمریکا هم ادم حسابشون نمیکنه، چون تاریخ مصرفشون تمومه

جنگ نرم ، شکست در مقابل دشمن،

هر غلطی که اون موقع میکردن ، امروز میچسبونند به نظام

قسمت دهمدر کلاس بودیم .حوالی عصر بود که صدای تیر و شلیک گلول...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط